حداد عادل و سعید عسگر؟
#سید_مصطفی_تاجزاده
:رئیس دفتر آقای حدادعادل با انتشار چند مقاله و توییت در نقد سخنان و نوشتههای من، تهدیدهایی را متوجه اینجانب کرده است که ضمن بازنشر و توضیح مختصری درباره آنها به طرح پرسشی خواهم پرداخت.
:ابتدا سلسله توییتهای چهارگانه وی را با هشتگ "تاجزاده سرطان اصلاحات" ملاحظه کنید:
«۱. در میان براندازان از صدر انقلاب، یک توییتزن عددی نیست اما نهادهای مسئول تا کی در برابرش سکوت خواهند کرد؟
تاجزاده سرطان اصلاحات
۲. در میان براندازان از صدر انقلاب، یک توئیتزن عددی نیست اما جریان اصلاحات در مقابل خطر نابودی هویت خود او را طرد نخواهد کرد؟
تاجزاده سرطان اصلاحات
۳. در میان براندازان از صدر انقلاب، یک توئیتزن عددی نیست اما جوانان غیرتمند چگونه حاضرند او امنیت ملی را بازیچه خود کند؟
تاجزاده سرطان اصلاحات
۴. در میان براندازان از صدر انقلاب، یک توئیت زن عددی نیست اما روحانی که شعار اعتدال داده، مقابل یک افراط گرا چه موضعی دارد؟
تاجزاده سرطان اصلاحات»
:وی همچنین در توییت مستقلی مینویسد:
«بی محلی دستگاههای امنیتی به حرفای تاجزاده و خورده پاهای برانداز آخرش به خودکشی و اعتصاب غذا میرسه. من که میگم بره کنار بقایی با هم اعتصاب کنن.»
:بر اساس توییتهای رئیس دفتر آقای حدادعادل که ظاهرش نشان میدهد از فرط نگرانی برای سلامت اصلاحات خواب و خوراک ندارد، اصلاحطلبان برای جلوگیری از بیهویت شدن خود باید مرا طرد کنند تا امکان گفت و گو با سیستم را از دست ندهند. یعنی اگر میخواهند رهبر ( اسم مستعار سیستم) به آنها وقت ملاقات بدهد، از تاجزاده برائت جویند. رئیس جمهور نیز چنانچه قصد اثبات معتدل بودن خود را برای آن طیف دارد، باید علیه من موضع بگیرد.
:مساله البته با برائت جستن اصلاحطلبان و اعتدالیون تمام نمیشود، بلکه او وظیفه سازمان اطلاعات سپاه و قوه قضاییه میخواند که تاجزاده را بازداشت کنند.
:مهمتر آنکه آقای رئیس دفتر، تکفیر دوستان و مجازات زندان را برایم کافی نمیداند و جوانان غیرتمند( منظور امثال سعید عسگر) را تشویق میکند که نگذارند امنیت ملی را بازیچه خود کنم، یعنی به نقد خطاهای ارکان حکومت توسط من پایان دهند. طبق توصیه او چه خوب میشد چنانچه بهنحوی آبرومند تاجزاده خودکشی میشد تا صورت مساله پاک میشد!؟
:من البته به این تهدیدها عادت دارم و آنها را به پشیزی نمیگیرم و همچنان بیاری خداوند و حمایت مردم به فعالیت های روشنگر خود ادامه خواهم داد، اما از آقای حدادعادل میپرسم که آیا توییتها و توصیههای رئیس دفتر خود را تایید میکند، آنهم درحالی و در سالی که رهبر اعلام کرد کسی برای بیان نظریاتش در جمهوری اسلامی زندان نمیرود؟
با توجه به نسبت حدادعادل با شخص رهبر، منتظر اعلان نظر وی مینشینم.
سید_مصطفی_تاجزاده
:۱. نامه انتقادی ۳۰۰ نفر از حامیان آقای احمدینژاد به رهبر گامی مثبت در جهت شفافشدن صحنه سیاسی و تقدسزدایی از قدرت بشمار میرود. هرچند روح و لحن نامه بیانگر ناامیدی تهیهکنندگان آن است، باوجود این باید از نامه استقبال کرد و به مباحث آن دامن زد تا کم کم درباره راههای برون رفت از مشکلات به اجماع برسیم.
:۲. انتقادهای نویسندگان نامه به نهادهای انتصابی، منهای مواردی که به نظر میرسد عمدا از قلم انداختهاند، همان انتقادهای همیشگی اصلاحطلبان است. با کمال تاسف قوه قضاییه، شورای نگهبان، صدا و سیما، سپاه و بسیج و دیگر نهادهای منصوب رهبر در طول سه دهه گذشته نقش ملی و بیطرفانه خود را رها کرده و مدافع و گاه حتی سخنگوی جناح اصولگرا شدهاند و در هر دو زمینه ایجابی و سلبی کارکرد نادرستی داشتهاند؛ هم در دادن امتیازات ویژه به اصولگراها و مصونیت بخشیدن به آنها و هم در محرومکردن منتقدان اعم از نیروهای اصلاحطلب یا مستقل از حقوق مسلم خود. نظارت استصوابی نیز نهادهای انتخابی را ناکارآمد کرد.
:این همان روندی است که در دو دولت احمدینژاد نیز جاری و از حمایت شخص وی بهرهمند بود و خود او نیز از این رانتها به نحو بیسابقهای بهره میبرد، البته تا زمانی که بهعلت قهر ۱۱ روزه در صف غیرخودیها قرار گرفت و از همان تاریخ آزادیخواه شد.
:۳. نویسندگان از بسیاری از اقدامات فاجعهبار مسبب بحرانهای کنونی نام نمیبرند. برای مثال از توقیف فلهای مطبوعات (از عوامل مهم ناکارآمدی نظام و سیستماتیک شدن فساد، و حذف شایستگان و بستهشدن حلقه مدیریت کشور) اسم نمیبرند زیرا پای قاضی مرتضوی یار غار احمدینژاد به میان میآید. نام نظارت استصوابی را نمیبرند و به انحلال ان جی او ها و احزاب توسط وزیر کشور سپاهی احمدینژاد نمیپردازند و هیچ اشارهای به حصر و ممنوع التصویری غیرقانونی رهبران اصلاحات نمیکنند. کلمهای نیز درمورد بازداشتهای گسترده فعالان مدنی و وضعیت نابسامان زندانیان سیاسی که بعضا در اعتصاب غذا بهسر میبرند، نمیگویند. مشکل ایران از دید آنان بازداشت چند احمدینژادی است و ردصلاحیت خود او در انتخابات. بههمین دلیل کمترین اشارهای به ردصلاحیت رفسنجانی و حسن خمینی و ... نیز نمیکنند.
:۴. نویسندگان برای مظلومنمایی و اثبات اینکه دست اصلاحطلبان در درست اقتدارگراهاست، از اصطلاح "هیات حاکمه" استفاده و بر توافق دو جناح ثروت و قدرت تاکید میکنند، بدون آنکه بروی خود بیاورند سالها حبس و حصر و ممنوع التصویری، آیا برای اتهام سازشکاری رهبران سبز جا باقی میگذارد؛ آنهم درحالی که خود احمدینژاد هم اکنون از رهبر حکم دارد و در کنار کسانی در جلسات مجمع تشخیص مینشیند که در سخنرانیهای خود دزد یا حامی دزد میخواندشان؟ آنها درحالی ما را همدست با انسدادگراها معرفی میکنند که خود در همین نامه اذعان دارند که شورای نگهبان در انتخابات مجلس «بسیاری از شخصیت های دغدغهمند و دلسو ز و کاردان و مردمی» را ردصلاحیت میکند که بخش اعظم آنان اصلاحطلبان پاکدست و صریحاللهجه اند.
:۵. ناامیدکنندهترین قسمت نامه موضع ضد برجامی نویسندگان آن است که با نفی و تحقیر توافق هستهای هنوز از دیپلماسی دشمنتراش و تحریمآفرین احمدینژاد دفاع میکنند که تمام قدرتهای بزرگ جهان را علیه ایران به اجماع و اتحاد رساند و با تحمیل تحریمهای کمرشکن بینالمللی، کاسبان جنگ و تحریم را فعال کرد و اقتصاد کشور در اختیار امثال بابک زنجانی قرار داد.
:۶. راه حل نامه صددرصد شخصی و قدرتپرستانه است؛ همه مشکلات کشور حل میشود، تنها اگر احمدینژاد رئیسجمهور شود. بههمین دلیل نه از ضرورت گفتگوی ملی سخن میگوید و نه از لزوم رفع حصر و ممنوع التصویری. نه بر آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی تاکید میکند و نه بر لزوم اعلان عفو عمومی و بازگشت ایرانیان مقیم خارج به میهن پا میفشارد تا ایران و ایرانی از سرمایه، دانش، تجربه، مدیریت و مهارت آنان بهره برند. نه شعار سپاهیزدایی اقتصاد میدهد تا بخش خصوصی جان بگیرد و نه بر ضرورت بهبود روابط منطقهای ایران اصرار میورزد تا اقتصاد کشور رونق یابد. نه از آزادی مطبوعات و فضای مجازی و حق تشکیل احزاب برای همه ایرانیان دفاع میکند و نه کلامی در حمایت از آزادی تشکلهای دانشجویی میگوید. اصلاحات ساختاری از دید امضاکنندگان نامه یعنی تقدیم کشور به محمود احمدینژاد.
مصاحبه با سید مصطفی تاجزاده؛ پیرامون اصلاحطلبی، اعتراض و جامعهی مدنی
جناب آقای تاج زاده؛
- پیرو وقایع و التهابات چندماه اخیر در کشور و همینطور تحلیلها و راهحلها و اختلاف نظرات بسیار زیادی که در میان اصلاحطلبان وجود دارد و به جایی رسیدهایم که برخی دیگران را در زمره اصلاح طلبی ندانسته و بالعکس، اولین سوال این است که به نظر شما آیا رفورم و اصلاح، امروزه پاسخگوی وضعیت ما هست یا خیر، اگر بله، چه شکلی از آن، آیا صندوق رای همچنان میتواند پاسخگوی مطالبات اقشار مختلف جامعه، (زنان، کارگران، منتقدان سیاسی، روشنفکران و...) باشد، و اگر میتواند با چه شرایطی.
✅ این سوال که آیا یک نظام سیاسی اصلاحپذیر هست یا نه، که البته پرسشی است دائمی و روز به روز نوشونده، در حقیقت به این سوال بر می گردد که آیا ساختارها قدرتمندترند یا ارادهی ملت؟ به بیان دیگر، این که اصلاحات را مقابل انقلاب میگذارند متضمن این پیشفرض است که اگر مردم از اصلاحات ناامید شوند، میتوانند با انقلاب نظامی را که نمیپسندند برکنار کنند و سیستم موردنظر خود را مستقر نمایند.
بسیار خب، سوالی که باید جواب دهیم این است که ملتی که می تواند یک نظام را سرنگون کند و سیستم مطلوب خود را جایگزین آن نماید، چطور نمیتواند ارادهی خود را در همین ساختار بر حاکمان تحمیل کند؟ این دقیقا همان سوالی است که من از کسانی که پیشنهاد برگزاری رفراندوم میدهند کردهام و هنوز هیچ یک جواب قانعکنندهای ندادهاند. اگر ملتی بتواند رفراندومِ تغییرِ نظام را به حکومت تحمیل کند، چگونه نمیتواند انتخابات آزاد را بر آنان تحمیل نماید؟
به نظر من، نظام اصلاحپذیر است زیرا از نظر اکثریت ایرانیان سرنگونی آن به یک ضرورت تبدیل نشده است و کاملا بسته و استبدادی اداره نمی شود. در چنین شرایطی اگر اکثریت مردم با هوشیاری و انسجام و اراده در صحنه بمانند و پیگیر تحقق مطالبات خود باشند، حتما اصلاح خواهد شد. و اصلاحپذیر نیست اگر مردم کنج خانه بنشینند و امید به آن ببندند که حکومت خود عاقل شود یا دستی از غیب برون آید و کاری بکند.
اما این که آیا صندوق رای میتواند پاسخگوی مطالبات قشرهای مختلف باشد؟ پاسخ من نه تنها مثبت است، بلکه معتقدم تنها و تنها صندوق رای میتواند تکثرِ ملی را در درون خود بازتاب دهد و هیچ نهاد و هیچ روش دموکراتیک دیگری نمیتواند در آن واحد این تکثر را در درون خود تبلور بخشد. ببینید! فرض کنیم که ما بخواهیم مطالبات خود را از طریق خیابان تحقق بخشیم. چگونه این تکثر را میتوانیم به منصهی ظهور برسانیم؟ آن هم در جامعه ای که تفاوت افکار و اندیشه ها بسیار جدی و گاه در نقطهی صد و هشتاد درجهای با یکدیگر قرار دارند؟ یا به درگیری کشیده می شویم یا باید صبح موافقان تظاهرات کنند و شب مخالفان.
حتی رفراندوم نظام هم این مشکل را دارد. فرض کنیم از دو سه نظام پیشنهادی یکی بیشترین رای را میآورد. این رای آوردن به قیمت سرکوب دو گرایش دیگری است که اگرچه تک تک به اندازه او پایگاه مردمی ندارند، اما پیروان قابل توجهی دارند و شاید روی هم رفته از مدلی که بیشترین رای را آورده است، آرای بیشتری داشته باشد. تاکنون بشر هیچ راهی برای حل این مشکل پیدا نکرده است جز تمکین رقبا به ارادهی طرفداران مدل اول. اما صندوق رای اگر انتخابات آزاد برگزار شود، هر اقلیتی را درون خود بازتاب می دهد و هر شهروندی صدای خود را در آن می یابد و می تواند در عرصه حکومت پیگیر مطالبات خود باشد. بنابراین جواب من به این سوال که آیا صندوق رای میتواند پاسخگوی مطالبات قشرهای مختلف باشد، این است که جز صندوق رای کدام نهاد توان انعکاس هم زمان تمام مطالبات ملت را دارد؟
- سوال دوم دو بخش دارد؛
بخش اول:
حالا که قریب ۱۲ سال از پایان دولت اصلاحات میگذرد، به نظر شما به عنوان معاون سیاسی وزارت کشور در آن زمان، آیا این دولت اشتباهات و یا عقبنشینیهایی در تصمیمگیریها داشت که موجب تولد پدیدهی احمدینژادیسم شد؟ پدیدهای که همچنان ترکشهای آن را دولت فعلی و مردم متحمل میشوند؟ اگر جوابتان مثبت است، فکر میکنید دولت دوازدهم میبایست چه راهکاری را در پیش بگیرد تا در سال ۱۴۰۰ شاهد تکرار این پدیده نباشیم؟
بخش دوم:
به نظر شما مردم و دانشجویان و روشنفکران جامعه، به عنوان سکان هدایتگر، باید چگونه در این سه سال باقی مانده عمل کنند تا باز هم چنین واقعه تلخی اتفاق نیافتد؟
✅ در این که اصلاحطلبان در دو دولت آقای خاتمی اشتباهات، خطاها، قصورها و حتی تقصیرهایی داشتهاند، من تردید ندارم. برای نمونه ما میتوانستیم و میبایست در انتخابات مجلس هفتم نام همه داوطلبانی را که برخلاف قانون رد صلاحیت شده بودن، در فهرست نامزدها قرار میدادیم و از مردم برای آنان رای میگرفتیم. همان کاری که من در انتخابات شورای اول کردم و همه ارکان حکومت هم آن را به رسمیت شناختند. زیرا دارای پشتوانه قوی قانونی، اخلاقی و سیاسی بود. این خطای ما بود و نباید انتخابات مجلس هفتم را به آن شکل برگزار میکردیم.
همچنین دربارهی حکم حکومتی در خصوص کنار گذاشتن طرح اصلاحی مطبوعات بسیار ضعیف عمل کردیم. همان روز یا باید نمایندگان مجلس را ترک میکردند یا میایستادند و میگفتند که مجلس مستقل است و تصمیم دارد آنچه را که مصلحت میداند قانونی کند. رهبری هم اختیارات خاص خود را دارد و از آن طریق میتواند نظرات خود را اعمال کند.
به هر حال ما اشتباهاتی از این قبیل داشتهایم که باید برای جامعه توضیح دهیم نه برای خودشیرینی یا ژست روشنفکرانه گرفتن؛ بلکه برای آن که نسل آینده خطاهای ما را تکرار نکند و انباشت تجربیات به پیشرفت دموکراسی در ایران یاری رساند.
در مورد خاص سال ۸۴ حقیقت آن است که ما یک اشتباه تاکتیکی خطرناک مرتکب شدیم و احمدینژاد محصول آن اشتباه بود، نه محصول ناامیدی مردم از اصلاحات. اگر در همان انتخابات اصلاحات یک پارچه عمل میکرد، به راحتی هر رقیبی را از سر راه برمیداشت، حتی اگر نامزد پیشنهادی آن آرای بیست و دو میلیونی آقای خاتمی را کسب نمی کرد. یا اگر مهندس موسوی به جای ۸۸ در سال ۸۴ نامزد شده بود، تصور من آن است که با آرای ۲۰ میلیونی رییس جمهور می شد و هشت سال دیگر اصلاحات ادامه پیدا می کرد.
به همین دلیل ما بعد از آن انتخابات متحد عمل کرده و نتیجه آن را هم ملت دیده ایم. هر کجا اصلاح طلبان یکصدا بوده اند تقریبا میتوانم بگویم که پیروز میدان بودهاند. در مورد انتخابات آینده هم امیدوارم بار دیگر به سراغ تشتت و وزنکشی نرویم و متحدا کار را دنبال کنیم.
البته یک نکته را نباید از نظر دور داشت و این که فشار اقتصادی بر قشرهای محروم جامعه بسیار زیاد است و دولت و مجلس باید در این زمینه گامهای بزرگی بردارند و با فساد نیز بیش از گذشته مبارزه کنند. همچنین نهادهای غیرپاسخگوی اقتصادی را پاسخگو و از اقتصاد کشور نظامیزدایی کنند تا بخش خصوصی جان بگیرد و تولید رونق یابد و اقتصاد میهن سر و سامان پیدا کند.
- سوال سوم و نهایی نیز، در خصوص اعتراضات مدنی، شیوهی تعامل دولت (در معنای عام آن) با این اعتراضات و رابطهی این تعامل با میزان امید و یاس در سطوح جامعه است. به نظر شما، نوع نگاه مسئولین کلان کشور از ابتدای انقلاب تاکنون به مفهوم فعالیت و جامعهی مدنی چگونه بوده و به طور کلی مختصات این فعالیت و البته شیوهی برخورد با آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
✅در نگاه به جامعه مدنی و نهادهای مدنی، دو نگرش متفاوت در دولتمردان ما از ابتدای انقلاب تاکنون وجود داشته است؛ نگاهی که نهادهای مدنی و هرگونه تشکلیابی مردم به هر شکل و نام و عنوان را در مجموع مزاحم دولت مرکزی می بیند و اینکه آنها در تحلیل نهایی اقتدار حکومت را به چالش میکشند. بنابراین تمام تلاششان آن است که نهادهای مدنی را نادیده بگیرند و اگر بتوانند حذفشان کنند. این نگاه احزاب را برنمیتابد؛ انجیاوها را ایادی بیگانه میخواند؛ سندیکاهای کارگری را برنمیتابد؛ مطبوعات آزاد را تحمل نمیکند و اگر بتواند فضای مجازی را میبندد. در این تفکر فقط یک قدرت به رسمیت شناخته می شود و ادامه تفکر رضاشاه است که به حکومت همینگونه نگاه میکرد و شعارش این بود که: «هر کشوری رژیم خاص خود را دارد. خصوصیت رژیم در ایران یک نفره بودن آن است.» روشن است که این تفکر هیچ ربط و نسبتی با جمهوریت ندارد و جمهوریت فقط در روز انتخابات و دو راهپیمایی ۲۲ بهمن و روز قدس خلاصه نمیشود.
دیدگاه دوم نیز به حکومت مقتدر معتقد است ولی اول برای اینکه قدرت مطلقه نشود و دوم کشور بتواند از استعداد و توان و ابتکار همه شهروندانش بهنحو احسن و همهجانبه بهره ببرد، متشکل شدن آنان را مفید و حتی لازم میداند. دولت نیز بهتر و موثرتر میتواند به مصاف مشکلات برود. از این منظر تشکل یابی از حقوق مسلم شهروندی خوانده میشود. جمهوریت نیز الزامات و نیز مناسبات و نهادهای خاص خود را دارد و اعتراضات مدنی و مسالمتآمیز مردم جزوی از آنها است.
به بیان دیگر از مهمترین تفاوتهای دموکراسی با دیکتاتوری، چگونگی مواجهه این دو سیستم با حق اعتراض شهروندان است. در نظامهای دموکراتیک ما شاهد اجتماعات اعتراضی خیابانی در زمینههای مختلف هستیم ولی مشابه آن را در رژیمهای دیکتاتور نمیبینیم. اما نکته استراتژیک آن است که به همین دلیل که در نظام های دموکراتیک مردم هر زمان که اراده کنند میتوانند تظاهرات کنند، سیستم و نیز نظم و ثبات استمرار مییابد اما در دیکتاتوریها چون چنین حقی به رسمیت شناخته نمیشود ،مردم معمولا منفعل و ساکت میمانند تا زمانی که فشارها از حد بگذرد و یک مرتبه به خیابانها میریزند. در آن زمان معمولا جز سرنگونی نظام خواستهای ندارند و همان شعار مردم در بهار عربی را تکرار می کنند که: «الشعب یرید اسقاط النظام»؛ در صورتی که در کشورهای دموکراتیک شعب و مردم اراده نمیکنند که نظام خود را ساقط نمایند بلکه میکوشند جلوی انحرافات مقامات بایستند یا مانع اجرای تصمیم غلطی شوند.
در جمهوری اسلامی بسته به این که در هر دوره کدام نگرش دست بالا را در ارکان قدرت داشته، نحوه مواجهه حکومت با حقوق شهروندی و از جمله حق اعتراض خیابانی مردم متفاوت بوده است. هنوز هم این چالش ادامه دارد. یک طرف با جریانی مواجهیم که اصرار دارد هر اجتماع اعتراضی باید چنان سرکوب شود که جامعه احساس کند با مشت آهنین روبروست و هزینه شرکت در این اجتماعات بسیار بالاست. ایدهآل این گروه تبدیل ایران به کره شمالی اسلامی است.
در مقابل جریان دوم فکر میکند باید با هر نوع اعتراضی، البته به شرط مسالمتآمیز بودن، مدارا کند، حتی اگر مطالبات تظاهراتکنندگان را به حق نداند و واقعا هم تظاهرکنندگان اشتباه بکنند، اما حق مردم میداند همچنان که رای میدهند و هر کس را که مایلند بر میگزینند، در تظاهرات موافق یا مخالف حکومت شرکت کنند و مطالبات خود را فریاد کشند.
روشن است هر چه مردم هوشیارتر باشند و متشکلتر ، دست جریان طرفدار سیاست مشت آهنین و سرکوب به هر قیمت، بستهتر میشود و راه بر احقاق حقوق شهروندی هموارتر میگردد.
تاجزاده به دخالتهای رهبر جمهوری اسلامی در امور خارج از حیطه اختیارات و مسئولیتهای او اعتراض کرده است. او علت اصلی استعفای نجفی را شفافسازی و تهیه "گزارشی از فسادهای شهرداری تهران و تسلیم آن به قوه قضائیه" دانسته است.
سکوت و انفعال ما میتواند کشور را سوریهای کند
✍?سجاد خداکرمی
روند اصلاحخواهی، چنانکه مصطفیتاجزاده در این گفتگو میگوید وسیعتر از جریان بیستسالهای است که «اصلاحطلبی» نام گرفته. تاجزاده در این گفتگو از این میگوید که هرگونه تحولخواهیِ ضدخشونت را میتوان اصلاحخواهی نامید و از نسبت اصلاحطلبان با این قرائت از اصلاحات میگوید. روند تحولات ماههای اخیر یکی از فصولی است که باعث شده برآیند عمل اصلاح طلبان به بوته نقد گذاشته شود و برخی را به فریاد انداخته که اگر امروز اصلاحات اصلاح را از درون خود آغاز نکند نخواهد توانست از پس آزمون ملت سربلند خارج شود. برای کندوکاو در این موضوع با سید مصطفی تاج زاده معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات و از چهره های ارشد اصلاح طلب به گفتگو نشستیم.
• برخی معتقدند وقایعی همچون ماجرای دختران خیابان انقلاب نشان داده که جریان تحولخواهی در حال گذار از اصلاحطلبی است. آیا میتوان از کنشهای اخیر چنین نتیجهای گرفت؟
✅مخالفت با حجاب اجباری عین اصلاحات است و این گذر از اصلاحات نیست. رشد آگاهی های عمومی به گونهای بوده که این درخواست، هم از سوی ما و هم از سوی بخش عظیمی از جامعه تایید میشود. مخالفت با حجاب اجباری پیش از این هم در گفتمان اصلاحات مطرح بود اما به این اندازه وسیع نبود. این تحولات خارج از اصلاحات نیست. به عنوان نمونه آقای میردامادی پیشنهاد رفراندوم حجاب اختیاری یا اجباری را می دهد. ماجرا فقط به حجاب اجباری هم محدود نمیشود. این اصلاحخواهی در سایر موضوعات هم دیده میشود. مثلا راجع به مخالفت با دخالت نهادهای نظامی در اقتصاد. این عین اصلاحات است. هرچند ممکن است از سوی آقای خاتمی و دیگر افراد شاخص اصلاحطلب صراحتا مطرح نشود. نباید تصور شود کسانی که چنین خواستههایی دارند از اصلاحات گذر کردهاند. اگر تعریف ما از اصلاحات این باشد که اصلاحات فقط همان گفتگوی غالبی است که تاکنون بوده، بله میتوان گفت این خواستهها گذر از اصلاحات است. زیرا برخی از مسایلی که مطرح میشود گفتمان غالب نبوده است، اما تعریف واقعی اصلاحات "ایران برای همهی ایرانیان" است و اینکه همهی ایرانیها حق انتخاب آزاد در همهی زمینههای حاکمیتی دارند. به طور مشخص در همین موضوع خاص نظرسنجی ها نشان می دهد که خواست اکثریت مردم حجاب آزاد و اختیاری است.
• سید مصطفی تاج زاده اعتراض دختران خیابان انقلاب را چگونه ارزیابی میکند؟
✅من اعتراض دختران خیابان انقلاب را کاملا مدنی میدانم اگرچه معتقدم بهتر بود این اعتراض در چارچوب قواعد و قوانین موجود صورت می گرفت تا به صورت گستردهتر و بدون هزینه ادامه پیدا میکرد. به این شکل که این دختران با داشتن حجاب، روسری را علم میکردند. اعم از اینکه به اصل حجاب معتقد باشند یا نباشند.
میتوان گفت تداوم شعار رای من کو در سال ۸۸ در واقع امروز احقاق حق دختران خیابان انقلاب برای آزادی حجاب است. انقلاب این حق را به نسل جوان داده است و حکومت مانند نظارت استصوابی آن را از جوانان ما گرفته است. دلیل سخن من این که هیچ یک از رهبران انقلاب پیش از پیروزی نگفت که بعد از سرنگونی سلطنت پهلوی حجاب اجباری خواهد شد. پس حجاب اجباری ربطی به انقلاب نداشته است. به عکس قرار بود کسی به حریم آزادی کسی تجاوز نکند. با وجود تجربهای که در دوران رضا شاه بهدنبال بیحجابی اجباری وجود داشت که بر جامعه تحمیل شده بود، کسی در دوران انقلاب مدعی حجاب اجباری و اقدامات عکس رضا شاه نبود. با نظر آقای احمد خاتمی نیز مخالفم که می گوید اگر حجاب اجباری برداشته شود دیگر حجاب اختیاری هم نخواهیم داشت. در صورتی که به اعتقاد ما اصلاح طلبان حجاب اجباری تیشه به ریشهی حجاب در ایران زده و میزند. به اعتقاد من اگر میخواهید حجاب در ایران بماند باید حجاب اجباری کنار گذاشته شود.
• اتخاذ چنین مواضعی از جانب شما و برخی دیگر از اصلاحطلبان به خواست عمومی نزدیک است اما در همین جریان سیاسی کم نیستند کسانی که با رقمخوردن رویدادهای ماههای اخیر نشان دادهاند تا حد زیادی از خواست عمومی به دور هستند و به همین سبب در ذهن مردم محافظهکاری و عدم تغییرخواهی را تزریق میکنند و منجر به یاسآفرینی نسبت به اصلاحطلبان در جامعه میشوند.
✅باید توجه داشته باشیم که ما با دو پدیدهی کاملا مجزا مواجهیم. یکی اصلاحات است و دیگری اصلاح طلبان که یک جریان سیاسی هستند با شعارها و نامزدها و روزنامه ها و احزاب خاص خود. برای روشن شدن موضوع باید به تاریخ مراجعه کرد. آیا ما امیرکبیر و مصدق و بازرگان و مدرس و خاتمی را اصلاحطلب میدانیم. مسلما این اشخاص با هم تفاوت دارند اما نقطهی مشترک آنها اصلاحطلب بودن آنها است. هرکدام از این اشخاص اقدامات اصلاحطلبانه با مقتضای زمان خود انجام داده اند.
همهی این بزرگواران برغم تفاوت ها اصلاحطلب قلمداد میشوند. به این دلیل که در پس ذهن ما تعریفی اصلاحطلبی مانند تصور ما از انقلاب وجود دارد. انقلاب اکتبر و انقلاب فرانسه و انقلاب اسلامی جوهره مشترکی دارند که به همه آنها انقلاب می گوییم. تصویر ذهنی ما از اصلاحطلبی نیز گوهر مشترک و حلقهی وصلی دارد که شاید بتوان آن را تلاش درونزا و ضدخشونت مردمی دانست که برای پیشرفت و نفی انسداد و عقب ماندگی از مناسبات بین المللی استفاده میکنند اما حاضر نیستند زیر سلطهی خارجی بروند.
در نامه اخیر خود به آقای مخملباف سعی کردهام دوازده مشخصهی اصلاحطلبی را به طور روشن مطرح کنم که اصلاحات یعنی نه به خشونت، نه به قومستیزی، نه به تجزیهطلبی و واگرایی، نه به دخالت خارجی و غیره. پس تفاوت ها را بپذیریم. آنگاه اگر کسی مدعی شود این جریان سیاسی را قبول ندارد باید روشن کند اصلاحات را قبول ندارد یا اصلاحطلبان را. اگر مدعی شود به اصلاحطلبان انتقاد دارد من نیز با او موافقم اما منطقا نمیتوان از نقد اصلاحطلبان نفی اصلاحطلبی را نتیجه گرفت. پس اگر کسی ادعا کند تحولخواه است، باید ببینیم او موافق رسیدن به اهداف خود با کاربرد خشونت است یا به تحول بدون خشونت باور دارد. اگر به عدم خشونت معتقد بود او را اصلاحطلب میدانیم. ممکن است کسی مدعی شود اگر اصل ولایت فقیه از قانون اساسی حذف نشود امکان اصلاح نیست. من این را شعار را غیراصلاحطلبانه نمیدانم اگرچه ما در راهبردها با یکدیگر تفاوت داریم. همچنین است اصولی مانند عدم سلطهی بیگانه، عدم تحریم ایران، عدم واگرایی و تجزیهی ایران و عدم وابستگی به خارجی. پابندی به این اصول نشان میدهد شما در چهارچوب اصلاحطلبی قدم برمیدارید یا خیر، حتی اگر انتقاد های اساسی از سران اصلاح طلب داشته باشید. باید مشخص شود که دیگران با ما اصلاح طلبان مخالفند یا با راهبرد اصلاح طلبی؟
• در سال ۸۷ آقای خاتمی در بنیاد باران سلسله جلساتی را برقرار کرد برای پیکرهبندی آنچه که ما به عنوان اصلاحات میشناسیم که بر این اساس مانیفستی ارائه و اصلاحات از نگاه ایشان تبیین شد. آنچه شما از اصلاحات و اصلاحطلبی ارائه کردید را میتوان در لابهلای آن مانیفست نیز تا حدودی یافت. اما سوال اینجاست که آیا میتوان کماکان بر اساس آن الگوها اصلاحات را به پیش برد؟
✅شرایط ذهنی و عینی جامعه ما تغییر یافته است و اگر اصلاحطلبان نتوانند اصلاحات را به زبان امروز مطرح کنند از جامعه عقب خواهند ماند. به نظر من ایران قبل از دی ۹۶ با بعد از آن متفاوت است. درست مانند جامعهی ایران در سال ۵۶ که با یک سال قبلش متفاوت شد، با وجود اینکه در فاصله یکساله با سال ۵۵ تحولات علمی و فنی و اقتصادی و بین المللی کشور کم بود و فرق زیادی با تفاوت سال ۵۵ با ۵۴ نداشت. در عین حال تفاوت سیاسی عمیق شد به گونهای که انگار با دو جامعهی متفاوت روبهرو شده ایم. اکنون نیز جامعهی ما تغییر کرده است. درحال حاضر دختران میتوانند به حجاب اجباری علنی اعتراض کنند در حالی که چند ماه پیش نمیتوانستند و از بالا و پایین سرکوب میشدند. اما امروزه با سرکوب دختران از بالا خواسته آنان را نمیتوانند نادیده بگیرند. از حالا به بعد با جامعهی مدنی طرفند. دیر یا زود باید بپذیرند طرفداران حجاب اجباری در اقلیتند. در عمل نیز بخش قابل توجهی از اصولگراها پذیرفتهاند که آزاد باشد اما با اعتراض به آزادی حجاب مقابله میکنند.
اکنون فضای سیاسی چنان تغییر یافته که مقامات انتخابی می توانند با صراحت بیان کنند که مثلا سپاه نباید در اقتصاد دخالت کند. منظور از تغییر شرایط داخلی این هم هست که رهبری نیز می گوید که نهادهای نظامی در اقتصاد دخالت نکنند در حالی در سالهای قبل این مسئله مطرح نمیشد. همچنین است موضوع مسابقه ورزشکاران ایرانی مقابل حریفان اسرائیلی که سالهاست درگیر آنیم اما امسال این شرایط فراهم شد که به این شیوه انتقاد شود. من هم به رییس جمهور نامه نوشتم که بازی با ورزشکاران اسرائیلی به معنای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی نیست، در حالی که در سالهای گذشته اظهارنظر آزاد در این مورد ممکن نبود.
به اعتقاد من اصلاحات باید به روز شود. درست آن است که اصلاحات همچنان همان شعار را می دهد که ملت باید بر سرنوشت خود حاکمباشد و هر عنصر مانع این باید حذف شود. اگر در انتخابات نظارت استصوابی مانع است باید از راه برداشته شود. اگر در اقتصاد نهادهای نظامی مانع هستند باید کنار روند. اگر در سبک زندگی اجبار مانع است باید برچیده شود. اگر در هنر و مطبوعات سانسور مانع است باید حذف شود.
به این نکته هم باید توجه کرد که امروزه ما رقیبی به نام براندازان داریم که بسیاری از آنها به خشونت معتقدند، چون معتقدند تغییر نظام بدون خشونت ممکن نیست. در نتیجه همزمان با سخنی که با حکومت داریم که باید چه کند و چه نکند تا اوضاع بهم بریزد، باید با مردم و مخالفان نیز گفت و گو کنیم تا در چنین دامی نیفتند.
• برخی معتقدند اصلاحات در برابر اصولگرایی در جا زده و موفق نشده با استفاده از مؤلفههای اصلاحطلبی در ذهنها چالش ایجاد کند. اگر این را بپذیریم چطور از رقیب جدید و ایستادن در برابر آن سخن میگویید؟
✅تحولات بیستسالهی اخیر اصلاحات در کشور خیلی درسها را به مخالفین ما هم داده است. امروزه اصولگرایان دو انتقاد بر خود وارد میکنند در حالی که بیست سال پیش این ایرادها را نمیدیدند. مورد اول اینکه میگویند ما مطبوعات را بستیم و فساد ایران را گرفت، دوم آنکه میگویند نظارت استصوابی در کوتاه مدت به اصلاح طلبان ضربه زد ولی در اصل به خود ما بیشتر لطمه زده است. زیرا ما را گلخانهای بار آورده و به تعبیر آقای وحید جلیلی اصولگراها را دوپینگی کرد؛ چون رادیو و تلویزیون داشتیم از رسانه های مستقل غفلتکردیم. از تشکیلات به علت داشتن سپاه و بسیج غافل شدیم. با این روش ارتباطشان با جامعه قطع شد و در صورت ادامهی این مسیر آیندهای ندارند. این در شرایطی است که میبینند بخشی از مردم حتی از اصلاحطلبان هم رد شده اند چه برسد به آنها. امروزه بخشی از اصولگرایان، البته منهای بخشی از افراطیونشان معتقدند ناامیدی از روحانی به نفعشان نیست، زیرا دیدند که در اعتراضات اخیر شعارها از روحانی ظرف ۱۵ دقیقه به رهبری رسید. اکنون بسیاری از اصولگرایان به این نتیجه رسیده اند که برای کارآمدی نظام احزاب را تقویت کنند.
• اگر یک شطرنج را فرض کنیم که در آن الیتهای اصلاحطلب مهرههای ارشد محسوب شوند و جامعهی طالب تحول سربازان آن؛ آیا مهرههای ارشد از سربازان این میدان عقب ماندهاند؟
✅با این سوال به این شکل موافق نیستم. به این دلیل که ما سربازهایی داریم که از برخی الیتها پیشروترند و الیتهایی داریم که از سربازها رادیکالترند. از سوی دیگر ما جامعهای متکثریم و جوانهای ما افکار متفاوتی دارند. عدهای به اعتکاف میروند، گروهی خواهان بازگشت سلطنتند و جمع زیادی در فکر مهاجرتند. اینها همه بخشی از جامعهی ایرانی هستند. پس ما باید ادبیاتمان را راجع به جوانان ایرانی دموکراتیکتر کنیم. ما جوانانی داریم موافق حجاب اجباری جوانانی مخالف حجاب اجباری. باید در این جامعهی متکثر دربارهی همین موضوع خاص که در نهایت نه همهی افراد جامعه طرفدار حجاب اجباری می شوند و نه همه مخالف حجاب اجباری، گفتگو کرد. پیشنهاد اصلاحطلبان پذیرش تکثر در این جامعه است. تاکید اصلاحات در حال حاضر و با توجه به شرایط منطقه و جهان ضد خشونت است. اگر در این شرایط منفعل بمانیم و سکوت کنیم ممکن است به سرنوشت سوریه یا لیبی دچار شویم. در نتیجه برای پرهیز از ورود به چرخه خشونت باید این تکثر را در جامعه به رسمیت بشناسیم. به این صورت که در مجلس این تکثر را به رسمیت بشناسیم.
و بکوشیم که شکاف میان مردم و حکومت به حداقل خود برسد. برای به حداقل رسیدن این شکاف در درجه اول حکومت باید دموکراتیک رفتار کند.
از سوی دیگر هر که مدعی است ارزشهای فرهنگی نسبت به ارزشهای اقتصادی اولویت دارد باید توجه داشته باشد تنها سیستمی در جهان که امکان بازتولید ارزشهایش را دار، نظام دموکراتیک است. اتفاقا هرچه نظامی بستهتر باشد بازتولید ارزشهای حکومت در جامعه دشوارتر است و مردم در اولین فرصتی که به دست بیاورند عکس آن را عمل میکنند. مثل زمانی که طالبان سقوط کرد و مردم به آرایشگاهها هجوم بردند و در عراق زمانی که صدام سقوط کرد مردم به کربلا هجوم بردند. بهدلیل اینکه در آنجا کربلا ممنوع بود و در افغانستان تراشیدن ریش. بنابراین اگر به فرض روزی جمهوری اسلامی سقوط کند، به نظر شما مردم به کجا هجوم میبرند؟ به مساجد یا به جای دیگر؟
• در این میانه آیا جایی برای دعوای ادامهدار سیاستورزی پارلمانتاریستی و سیاستورزی جامعهمحور هست؟ و آیا اصلاح طلبان برای پیشبرد اهداف خود نوع موفقی از سیاستورزی را انتخاب کردهاند؟ در آن زمان که ساختار متصلبتر عمل می کرد این دوگانه پررنگتر بود و شاید بعد از سال نودودو این دوگانگی کمرنگ تر شده و جایگاهی نداشته باشد. اما از سوی دیگر اصلاحطلبان در زمان بعد از نودودو یا در زمان بعد از هشتادوهشت سیاستورزی جامعهمحور را جدی گرفتند در حالی که میل حضور در قدرت برای اصلاح ساختار را پیش میبردند. چقدر عدم رسیدن به یک الگوی مناسب در سیاستورزی جامعه محور اصلاح طلبان را از همراهی و درک درست تحولات دی ماه و بحرانهای اینچنینی باز داشت؟
✅کدام حزب دموکراتیک می شناسید که در انتخابات شرکت نمیکند؟ یک حزب دموکرات دوپا دارد. یک پای آن در حکومت است به دلیل اینکه نیاز دارد برای تحقق آرمانهای خود در ارکان حکومت حضور یابد و یک پای آن در جامعه است به این دلیل که از مردم رای میخواهد و لازم است رابطهی خود را با مردم حفظ کند. از طرف دیگر حزب فاصله میان مردم و حکومت را کم می کند. تحولات اجتماعی نیز با انتخابات آزاد خودش را در حکومت بازتاب میدهد. این طرز فکر که یا باید جامعه را انتخاب کرد یا حکومت را، نگاهی انقلابی و حذفی است که ملت ما چهل سال است که از آن عبور کردهاست.
ما هیچ سرمایه و پشتوانه ای جز مردم نداریم. به همین دلیل در این چند ماه منتقدان سعی کرده اند اصلاحات را تخریب کنند. ما البته نقاط ضعف دیگری هم داریم مانند اختلافات درونی، هر زمان انسجام ما آسیب دیده اصلاحات هم ضعیف شده است. اما اصولگرایان خود را محکوم به ارتباط با مردم نمی بینند زیرا ابزارهای دیگری برای حضور در قدرت دارند. البته این واقعیت تلخی است که متاسفانه بخشی از اصلاح طلبان سیاست ورزی را در انتخابات خلاصه می کنند همانطور که آنها که به انتخابات در سیاستورزی نادیده می گیرند، اشتباه می کنند. در دموکراتیکترین کشورهای دنیا نیز انتخابات بهار سیاستورزی است اما زمانی هم که انتخابات برگزار نمی شود، سیاست ورزی تعطیل نمیشود. انتخابات بسیار مهم است حتی اگر روز آخر نمیخواهیم رای بدهیم باید از روند برپایی و روند انتخابات غافل نشویم و از آن بهره ببریم. کسانی که میخواهند این پروسه را در ایران حذف کنند در واقع میخواهند سیاستورزی را تعطیل کنند، به خصوص در جامعهی ما که احزاب ضعیف هستند و روزنامههای منتقد جاافتاده نداریم و سندیکای قدرتمندی نمی بینیم، انتخابات بسیار مهم است و بهار سیاستورزی به شمار میآید .
منبع: http://goo.gl/9vo4mX
???نوروز مهر و دوستی
✍?#سید_مصطفی_تاجزاده
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی / از این باد ار مددخواهی چراغ دل بیفروزی
✅این شعر زیبا و متناقضنما که میان "وزیدن باد" و "افروختن چراغ" نسبتی برخلاف معمول برقرار میکند، برای ما آشناست و باورپذیر؛ باد هنگامی که از کوی یار میآید، دل را روشن میکند.
✅چراغ دل اما آنگاه در معرض نسیم نوروزی فروزان میشود که دلهای خود را از کینه و نفرت خالی و از مهر پرکنیم. مثل آن قوم که در آستانه یک عذاب محتوم، انکار را کنار نهادند و با جدی تلقی کردن انذار پیامبر خود، تصمیم گرفتند که آخرین شب سرد و تاریک حیات خود را به روز آشتی و صلح و صفا تبدیل کنند. پس دیوارهای تنهایی و جدایی بین خود را شکافتند و پنجرههای مهربانی و رابطه بهروی یکدیگر گشودند.
✅همین همدلی و همدیگر را دیدن عذاب مقدر الهی را رفع کرد؛ این همان "بداء الهی" است که شیعیان بدان باور دارند؛ "تغییر تقدر خداوند به دلیل تغییر انفس مردم".
✅امروز نشانههای بلا و مصیبتهای فردی و جمعی که جاریست یا در راه است که به راحتی و وضوح میتوان آنها را دید و حتی لمس کرد. در عین حال با فرصتهایی بزرگ و منحصر به فرد مواجه هستیم که رهایی بخشند و تاریخساز.
✅از طرف دیگر ما سال جدید را در حالی آغاز میکنیم که جغد شوم جنگ پیرامون مرزهای میهن ما گشت میزند و مثلث شوم و شر زمانه یعنی ترامپ و سلمان و نتانیاهو میخواهند با زمین زدن برجام بار دیگر تحریمهای جهانی را احیا و فشار بیشتری بر هموطنان ما بویژه قشرهای محروم تحمیل کنند.
✅نوروز امسال را باید در چنین زمینه و زمانهای گرامی داشت و نوسازی کرد و به نمایش گذاشت. اکنون وقت آن است که به پیام آشتی و رفع کدورتهای بهار لبیک بگوییم و سپهر جامعه و منطقه را آکنده از همدلی و همراهی کنیم.
✅همه ما ایرانیها از مسلمان و سکولار، مدرن و سنتی، زن و مرد، اصولگرا و اصلاحطلب، مخالف و موافق، ترک و کرد، فارس و عرب، لر و بلوچ و ... همه و همه سرنشینان کشتی واحدی هستیم و باید در کنار هم و با همیاری یکدیگر از آبهای پرتلاطم زمانه به سلامت عبور کنیم.
✅ایرانیان در انتخابات بهار ۹۶ به زندگی و رفاه و به صلح و تعامل با جهان رای دادند و در زمستان ۹۶ هم شاهد تجمعات اعتراضی بخشی از جوانان و فرزندان عزیز میهن بودند که بهرسمیت شناختهشدن حق اعتراض آنان را، اگرچه فعلا در نظر، باید جزو دستاوردهای مبارک سال گذشته بهحساب آورد.
✅حاکمیت در چنین شرایط حساسی تنها با اجرای بدون تنازل و کامل قانون اساسی و تامین حقوق و آزادیهای شهروندان میتواند ایده هر بازگشت ارتجاعی را در نطفه خفه و از بروز خشونت و هرج و مرج جلوگیری کند.
✅مردم نیز که در همه این سالهای نفسگیر شیوههای مدنی عبور از دشواریها را به خوبی آموخته و به یمن چند انتخابات باشکوه، آن هشت زمستان تحریم و تکصدایی را پشت سرگذاشتهاند، میتوانند خشونت را در هر شکل خود نفی کنند و یکبار دیگر اراده و همسویی اعلام نشده تحریمطلبان و جنگافروزان این سو و آن سوی اقیانوسها را درهم شکنند و با تعامل گسترده و هوشمندانه با منطقه و جهان بر اساس بازی برد - برد جهنم جنگهای داخلی در سوریه و عراق و یمن را پشت سر گذارند و وارد عصر صلحسازی و بازسازی منطقهای شوند.
✅امیدوارم که ایرانیان اعم از دولت و ملت با توسل به خرد جمعی و با مشارکت ملی تهدیدها را پشت سر بگذارند و از فرصت ها حداکثر استفاده را بکنند.
✅از پروردگار بزرگ و مهربان میخواهم که در این بهار باطراوت و دلنش با باران رحمت خود دلهای غبارگرفته ما را پاک کند و سال ۹۷ را سال پیشرفت ایران و بهبود رفاه ایرانیان و دور شدن شبح جنگ از آسمان منطقه قرار دهد.
نوروز بمانید که ایّام شمایید
آغاز شمایید و سرانجام شمایید
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است
در کوچه ی خاموش زمان گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید
✍?احمد توکلی
✅۱- یکی دو روز پیش توئیتی از یک انقلابی پشیمان پیرامون استعفای شهردار تهران منتشر شده که متضمن یک دعوی و یک شبهه است. دعوی این است که در محاکمه آقای کرباسچی، آقای کروبی به رهبر انقلاب اعتراض کرده و رهبر فرموده است کرباسچی باید بداند از او گردن کلفتتر هم هستند. این طرز سخن گفتن به ادبیات رهبری شباهتی ندارد بلکه ناقض ادبیات و سیره ایشان است و اگر فرد توئیتکننده مستندی برای ادعایش داشت تا کنون آن را منتشر کرده بود.
همه ما ماجرای نامه آقای خاتمی برای حضرت آقا و درخواست اعمال ولایت در لغو حکم بازداشت آقای کرباسچی قبل از محاکمه و موافقت ایشان را میدانیم( 26 فروردین 1377). با حساسیتی که در آن زمان موضوع بازداشت و محاکمه آقای کرباسچی داشت، همه اخبارش را پی میگرفتیم و اگر بین آقای کروبی و آقا چنین چیزی میگذشت، بیخبر نمیماندیم. پرس و جوی من بعد از انتشار این توئیت نیز چنین قصه ای را تائید نکرد.
✅۲- شبهه ای که توئیت با آن پایان مییابد این است که گویی فشار رهبری باعث استعفای آقای نجفی شده است؛ و علت آن را نیز به تلویح، کاربلدی و فسادستیزی آقای نجفی شناخته است. در این باره چند نکته قابل توجه وجود دارد:
رئیس شورای شهر تهران، آقای محسن هاشمی که با آقای نجفی در یک طیف از اصلاح طلبی یعنی، کارگزاران هستند، با صراحت تام علت استعفای آقای نجفی را، شش ماه پس از انتصاب، بیماری تازه وی ذکر میکند : « استعفای نجفی به دلیل مشکل جدید پزشکی وی است . . . باید از نجفی بابت بیان صادقانه بیماریاش تشکر کرد. بسیاری از آدمهای سیاسی برای آنکه به کارشان ادامه دهند، بیماری خود را پنهان میکنند اما این موضوع درباره نجفی کاملا متفاوت است.» و در قبال تعجب خبرنگاران از ذکر این علت، گفت : «بعضی از اعضای شورای شهر نیز چنین تصوری داشتند اما با پزشک او تماس گرفتند و او آن را تأیید کرد»یا میگوید : « هرچند آقای نجفی فشارهای زیادی تحمل کرده اما تصمیم نداشت به دلیل این فشارها استعفا دهد، تا اینکه این مکل جدید پزشکی حادث شد. این مشکل استرسپذیر هم نیست و دکتر به او تأکید کرده تا از فضای پراسترس دور باشد و این در حالی است که در شهرداری فشار و استرس زیاد است.»( روزنامه شرق پنجشنبه 24/12/1396).
فراموش نکنیم که در ابتدای دولت آقای روحانی نیز، آقای نجفی شش ماه پس از انتصاب در معاونت گردشگری و میراث فرهنگی، به دلیل بیماری استعفا کرد. با این تفصیل چه جای داستان سرایی است؟
کاربلدی یا تابع تحصیل است یا ثمره تجربه. آقای نجفی برادری است که در سابقه خویش وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش و ریاست سازمان برنامه را دارد.
حتی کسانی که وی را فیالجمله در آن سمتها موفق میدانند، نمیتوانند منکر این حقیقت شوند که تجربههای مذکور نمیتواند در اداره شهرداری پایتخت که کاری اجتماعی با ابعاد بسیار متنوع و اقدامات عمرانی با ابعاد پیچیده فنی است، چندان اثر کند که فرد را کاربلد بدانند. تحصیلات وی نیز در رشته ریاضیات بوده است که این هم ارتباطی به تدبیر در امور شهری مانند تهران با مسائل بسیار پیچیده ندارد.
در فسادستیزی هم سابقه آقای نجفی چیزی را نشان نمیدهد، هر چند که اگر در این سمت عزمی پدید آمده باشد، مغتنم بوده است.
✅۳-واقعیت آن است که سال هاست رهبری جدی ترین مواضع را علیه فساد گرفته اند و راه را بر مبارزه گشودهاند و مکررا بر رسیدگی بی غرضانه به عملکرد همه مسئولان و حتی نزدیکان و اعضای دفتر خویش تأکید کرده اند. آخرین نمونه این است: در حکم صادر شده برای آقای فدایی به عنوان بازرس ویژه رهبری، ایشان بازرسی از نهادهای مربوط به رهبر را نیز بر وظائف بازرس ویژه افزودند.
دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای نیز که زیر نظر فرزندان ایشان اداره میشود رسماً از بازرس ویژه خواستهاست بازرسی را از این دفتر آغاز کنند که شروع شده است. پاکدستی رهبر و خانواده ایشان شهره است و حتی برخی از مخالفین نیز بارها به این حقیقت اذعان کردهاند.
✅۴-آن چه مهمتر و تأسف بارتراست، تأثیر منفی مواضع غرض آلود، مانند توئیت مورد بحث، بر تداوم و تقویت فساد است. متاسفانه مبارزه با فساد سیستمی و شبکه ای هم اکنون مانند سایر امور به سیاستزدگی مبتلا است؛ برخی مفسدان در پشت آن جناح و برخی در پشت این جناح پنهان میشوند و از تعقیب و مجازات میرهند. بارها به کسانی از سیاسیون با خاستگاه مختلف که برای مبارزه با فساد به اینجانب مراجعه کردهاند این پیشنهاد آقای عباس عبدی را عرضه کردهام که اگر هر جناحی آستین بالا بزند و با فساد همجناحیهای خود نیز مبارزه کند، مدعایشان باورپذیر میشود، وگرنه راه به جایی نمی برند.
خشونت خط قرمز اصلاحات است
???مصطفی تاجزاده در گفت و گو با «سازندگی» به تبیین استراتژی اصلاحطلبان پرداخت:
«خشونت» خط قرمز اصلاحات است
سیدمصطفی تاجزاده سیاستمدار به خصوصی است. نه زندان و نه حتی گذر از جوانی او را از سیاست ورزی امیدوارانه و جسورانه باز نداشته است. او همواره گوشهای از تصویر برهههای حساس تاریخی جمهوری اسلامی بوده است، از تصویرش در 18 تیر 78 و گفت و گو با دانشجوهای معترض تا دادگاههای 88 که میخندید، وقتی پس از هفت سال از زندان آزاد شد، باز هم میخندید. او هنوز مومن به مردم و اصلاحطلبی است. وقایع دی ماه نه تنها او را سرخورده نکرده بلکه مسیرهای تازهای پیش روی او گشوده است. او معتقد است جامعه مدنی این ظرفیت را پیدا کرده است که به مقابله با نظارت استصوابی برود. تاجزاده این روزها تنها خط قرمز خود را خشونت میداند و میگوید از هر راه حل مسالمت آمیزی استقبال میکند. او معتقد است زمانه پر کردن لیستهای انتخاباتی به هر قیمتی گذشته است باید طرحی نو در انداخت.
?در بحبوحه اعتراضات دیماه شما بارها نسبت به سوریهای شدن ایران انذار دادید که به دیدگاه شما دو انتقاد وارد شد. اول اینکه چرا سوریه مثلا چرا ونزوئلا نه که شرایط اقتصادی مشابه ایران دارد؟ دومین انتقاد این بود که در آن شرایط شما سوریه را انتخاب کردهاید تا گفتمان حاکمیت را به سمت مردم کانالیزه کنید، درحالیکه این انتظار از اصلاحطلبان وجود داشت که صدای مردم را به سمت حاکمیت کانالیزه کنند.
✅در هر جامعهای که شاهد تکثر نیروهای سیاسی باشیم که همگی در صحنه سیاسی با پشتوانه و جدیت به فعالیت مشغولند، اگر جریانی بخواهد دیگران را حذف کند و حرف اول و آخر را به تنهایی بزند، گرفتار درگیری های خشونت بار داخلی می شود. سخن من نیز با طرفین بود. از یک سو از حق تظاهرکنندگان برای اعتراض کردن دفاع و دست زدن به خشونت را محکوم کردم. طرف دیگر صحبتم با حکومت بود که باید حق اعتراض مردم را به رسمیت بشناسد. خوشبختانه امروز این حق در نظر پذیرفته شده است و از رهبری تا دولت و مجلس این حق را به رسمیت میشناسند، هرچند که پذیرش عملی آن زمانبر است.
?تصور نمیکنید پذیرش حق اعتراض به دلیل این بود که اعتراضات سیاسی نبوده و خواسته معترضان بیشتر اقتصادی بوده است؟
✅نه، به هیچ وجه قبول ندارم که اعتراضات سیاسی نبود، زیرا معترضان تندترین شعارهای سیاسی را مطرح کردند. جناح راست هم پذیرفته است که خواسته معترضان فقط اقتصادی نبود و فراتر از آن بود. ۱۵ دقیقه بعد از آغاز هر تظاهراتی تندترین شعارهای سیاسی داده شد. اگر تظاهرات ماهیت صرفا اقتصادی داشت، مشابه تظاهرات کارگران و بازنشستگان می شد. خواستههای آنها پرداخت حقوق و بیمه و طلبشان است. اما شعارهای تظاهرات دیماه عمدتا سیاسی بود. به همین دلیل هم از ضعف مشروعیت نظام سخن گفته شد و آن حقی هم که به رسمیت شناخته شد، «حق تظاهرات سیاسی» بود. ما ۳۰ سال است که تظاهرات اقتصادی و غیرسیاسی را پذیرفتهایم. در تمام این سالها کارگران حق تظاهرات داشتهاند و وقتی تجمع یا تحصن میکردند، حکومت با آنها گفتوگو می کرد تا به تفاهم برسند. بنا بر سرکوب اعتراضات اقتصادی و کارگری نبوده است. بنابراین با حکومت گفتوگو کردیم که باید حق اعتراض سیاسی را بپذیرد و به مردم هم گفتیم که تظاهرات حق شما است؛ اما اجازه خشونت ندهید. به همین دلیل امروز جبهه ملی و احمدینژاد هم خواهان برگزاری تظاهرات شدهاند.
?در مورد سوریهای یا ونزوئلایی شدن توضیح ندادید...
✅بله خطر ونزوئلایی شدن هم ما را تهدید میکند؛ اما این خطری است که سیاست های غلط دولتی مسبب آن است و ربطی به مردم و تظاهرات دیماه ندارد. همچنان که خطر کره شمالی شدن هم ما را تهدید میکند، که جلوگیری از آن هوشمندی معترضان را می طلبد. در اعتراضات دیماه جریانهایی از دو سو میخواستند جامعه ما را از درون دچار درگیری کنند اما اکثریت قاطع مردمی که در تظاهرات شرکت میکردند، دنبال خشونت نبودند. بخشی از کسانی که در تظاهرات اخیر شرکت کردند، در سال ۸۸ هم در تظاهرات شرکت میکردند. اما این یک واقعیت است که جریانهایی وجود دارند که با اهداف و مقاصد خاص خود میخواهند اعتراضهای مردمی را منحرف کنند و به خشونت بکشانند. به هر رو ما خشونت را نفی کرده و می کنیم. اصلاحات یعنی تلاش برای تحقق اهداف به شکل مسالمتآمیز و نفی خشونت. به همین علت میگوییم به گفتوگوی ملی نیاز داریم و همه باید یکدیگر را به رسمیت بشناسیم. من حتی معتقدم که ما باید به احزاب اپوزیسیون هم اجازه فعالیت بدهیم. هر ایرانی که دزدی یا خیانت و جنایت نکرده، میتواند فعالیت تشکیلاتی و نهادمند کند. چه اشکالی دارد که مارکسیستها حزب تشکیل دهند؟ اکنون زمان باز کردن سیستم است. مشارکت سیاسی هم مانند آزادی سبک زندگی که خواسته دختران خیابان انقلاب است یک حق محسوب می شود. باید مسیر قانونی و مسالمت آمیز پیگیری و تحقق این مطالبات باز شود.
در جامعه متکثر کنونی ایران هر جریانی که بخواهد تمامیت خواهی کند و دیگران را از سر راه بردارد، به معنای آغاز جنگ داخلی است. به همین دلیل وقتی آقای مخملباف به من نامه نوشت و اعلام کرد که جایگزین جمهوری اسلامی خشونت انقلابی یا دخالت خارجی است، به او پاسخ دادم که خیر، امروز این دو از هم جدا نیست و اگر مردم از اصلاحات نآمید شوند، شاهد توامان خشونت داخلی و دخالت خارجی خواهیم بود زیرا با تداوم اعتراضات خشونت آمیز، خارجیها بدون گرفتن اجازه از کسی دخالت میکنند. به سخن دیگر درحالحاضر دیگر سه گزینه انقلاب، اصلاحات و دخالت خارجی وجود ندارد، بلکه دو گزینه پیش روی ماست، یا اصلاحات پیروز میشود یا آلترناتیو آن (خشونت داخلی و دخالت خارجی بطور هم زمان) گریبان ما را می گیرد و این به معنای آغاز پایان ایران است. این یعنی وضعیتی مانند سوریه که دیگر حتی یک کشور نخواهیم بود. در چنین شرایطی اصلا اهمیت ندارد که در کشوری حکومت سرنگونی شده باشد یا نه. احتمالا به دلیل پیامدهای ویرانگر خشونت و نیز نفرت همگانی ایرانیان از آن است که در رفراندوم پیشنهادی آقایان کدیور و قدیانی بر گذار "حتیالامکان مسالمتآمیز" تاکید کرده اند. امروز خط قرمز من خشونت است. زیرا اگر به هر دلیلی باب خشونت باز شود، با کینه و نفرت موجود در جامعه، که نمونه آن را درمورد دراویش مشاهده کردیم، وضعیت هراسناکی در پیش خواهیم داشت.
حرف من با مخالفین یک چیز است. با هر روش و هدف، اجازه ندهند که خشونت مشروعیت یابد. اگر بهکاری دست زنند که لازمه اش کاربرد خشونت باشد یا به خشونت بیانجامد، مسئول خواهند بود حتی اگر دائم خشونت را نفی کنند. من با هر ایدهای که به خشونت منجر شود مخالفم، چون ایران را ویران میکند. به محض شروع خشونت گسلهای جامعه ما فعال میشود. پان عربها در خوزستان میگویند چرا بقیه عربها چنان وضعی دارند و ما نداریم. یک استان مستقل میشویم و قسمت عمده نفت را هم داریم و یک کویت دیگر در اینسو ایجاد میکنیم. وقتیکه جامعه آشفته و دولت درگیر و ضعیف شود، غائله آنها را با چه هزینه ای میتوان جمع کرد؟ در کردستان، سیستان و بلوچستان و آذربایجان غربی و شرقی هم اتفاقات دیگری رخ میدهد. علت اینکه در تظاهرات دیماه هیچ یک از قوم گراها اعم از پانترکها، پانعربها، پانکردها و ... وارد عرصه نشدند، این بود که آن تظاهرات را جدی و موثر نمی دیدند. اما اگر روزی به هر دلیل یا بهانه به خیابان ها بیایند، آیا خشونت به سرعت و شدت افزایش نمییابد؟ «سوریهای نشدن» در درجه نخست یعنی نفی خشونت. پس با هر راهکار مسالمتآمیزی موافقم، حتی اگر رفراندوم برای نظام باشد؛ اما باید دقیقا معلوم شود هر راهی که ارائه میشود، از مسیر خشونت نخواهد گذشت. من از حرکت مدنی دختران دفاع میکنم، چون مسالمتآمیز است و در ذات آن خشونت وجود ندارد.
?آقای تاجزاده! شما اگر امروز بگویید مخالف تظاهرات و به خیابان رفتن هستید، همه خواهند پرسید شما مگر همانهایی نیستید که 88 در خیابانها بودید؟ یا میگویند چون آن روز شما بودید که در خیابان حضور داشتید، خوب و درست بود، امروز که دیگرانی در خیابان هستند، این کار را صحیح نمیدانید؟
✅من شخصا معتقدم که تظاهرات سراسری در ایران زمانی توجیه دارد که صندوق رأی به خطر افتد. بهعبارتدیگر تظاهرات سراسری را در حال حاضر تنها برای دفاع از نهاد انتخابات و با شعار سکوت درست می بینم.
?آقای دکتر رضا خاتمی چندی پیش از به بنبست رسیدن استراتژی انتخاباتی سخن گفت. این نقد بسیار به اصلاحات واردشده است که در هر شرایطی در انتخابات شرکت میکنیم و باوجود پیروزی قاطع هر بار انتخابات در تغییر شرایط ناکارآمدتر و بیاثرتر میشود. منظور شما این است که میپذیرید استراتژی انتخاباتی صرف در حال بیاثر شدن است و به دنبال راهکارهای فعالانهتر هستید؟
✅اگر اعتراضات دیماه اتفاق نمیافتاد، احتمالا تاحدود زیادی مانند گذشته عمل میکردیم. علت هم این بود که فکر میکردیم هنوز ظرفیت برداشتن یک گام دیگر به جلو فراهم نیست. اما تظاهرات دیماه افقهای جدیدی را برای همه گشود و ما میتوانیم از ظرفیتهای جدید بهره بریم. مهمترین آنها انتخابات است. به همین علت منتقد کسانی هستم که تلاش میکنند انتخابات را مقابل تظاهرات بگذارند. تظاهرات، مکمل انتخابات است. یه همین دلیل اکنون میتوانیم به سمت انتخابات آزاد حرکت کنیم. ببینید! سخنگوی شورای نگهبان به دلیل طرح همهپرسی به رئیسجمهوری اعتراض کرد، اما وقتیکه بازتاب منفی سخن خود را دید، گفت شورای نگهبان با برگزاری همهپرسی مشکل ندارد. آقای جنتی هم امروز میگوید من یکی از ۱۲ عضو شورای نگهبان هستم چرا تنها من را مقصر میدانید. یعنی خود ایشان هم میداند که مردم با عملکرد آن شورا مساله دارند و او را مقصر اصلی میدانند و حالا غیرمستقیم میگوید من را یک دوازدهم مقصر بدانید. بنابراین ما وارد فضایی شدهایم که میتوانیم نامزدهایی را که بتوانند کارهای بزرگ و جراحی های جدی انجام دهند معرفی کنیم. پس اگر بخواهیم مانند گذشته عمل کنیم، باختهایم. دیگر نمیتوان هر نامزدی را که معرفی کرد حتی اگر بتوانیم انتخابات را ببریم زیرا دیگر نمیتوانیم کار مهمی برای کشور انجام دهیم.
ما باید مجلسی داشته باشیم مقتدر که پشت دولت پنهان از نطقها و مصاحبهها و مصوبات آن بلرزد و بداند تا این مجلس هست نمیتواند کار غیرقانونی بکند.
?با این راهبردی که پیشنهاد میدهید، از تکرار اختلافات مجلس هفتم یا ریاستجمهوری نهم بین اصلاحطلبان نگران نیستید؟
✅نه. مشکل ما در انتخابات ۸۴ این بود که بین خودمان تشتت داشتیم. مشکل کنونی ما این نیست که چهار نامزد انتخابات ریاستجمهوری داریم.
?تصور میکنید بدنه اصلاحات و نخبگان اصلاحطلب با این استراتژی شما همدلی و همراهی دارند؟
✅بدنه اصلاحات در حالحاضر از ما رادیکالتر است.
?درون جبهه اصلاحات چطور؟
بالاخره از روحانیون مبارز، تا اتحاد و کارگزاران با این استراتژی همراهی میکنند؟
✅مجموعه اصلاحطلبان تاکنون در موضوعات مهم به دیدگاههایی کم و بیش مشترک رسیدهاند. نمونه آن مسئله حجاب است. حجاب اختیاری اگر سه سال پیش مطرح میشد چند نفر از افرادی که امروز درباره آن صحبت کردند و موضع موافق گرفتند، در آن زمان حاضر بودند چنین موضعی بگیرند؟ نمونه دیگر آن مسابقه با ورزشکاران اسرائیلی است. چند سال پیش بسیاری از اصلاحطلبها میگفتند ما نباید مسابقه بدهیم. اما امروز قاطبه آنها میگویند این ماجرا را تمام کنید. ما نمیتوانیم از المپیک بیرون بیاییم و در مسابقات جهانی حضور نیابیم.
به نظر من باید جامعه را به قبل و بعد از دیماه ۹۶ تقسیم کرد. اعتراضات یک نقطه عطف است. مخاطرات خاص خود را دارد ولی امکاناتی نیز برای بن بست شکنی فراهم کرده است که پیش از آن وجود نداشت. امروز نتایج یک نظرسنجی را دیدم که ادعای مرا تایید می کند. جالب آنکه برای اولین بار دقیق نوشته بودند که مردم چه شعارهایی دادند. در گذشته امکان نداشت که این شعارها در نظرسنجیها درج شود.
?نتایج نظرسنجی که از آن صحبت میکنید چگونه بود؟
✅عمده معترضان به مشکلات اقتصادی اشاره و اعتراض داشتند اما علت العلل آن را سیاسی میدانستند.
?این مسئله در گذشته هم مطرحشده است. آقای مسعود نیلی هم که از ابر چالشهای اقتصادی سخن گفته است، راهحلها را نه اقتصادی که سیاسی میداند.
✅من نیز میگویم مشکلات اقتصادی ایران راهحل سیاسی دارد؛ گفت و گوی ملی و همگانی برای نجات ایران.
?جامعه مدنی ایران را چگونه میبینید؟ جامعه را همان جامعه زمان شاه میبینید که ممکن است به سمت روشهای خشونتآمیز و انقلابی برود یا جامعه آنقدر به بلوغ رسیده و محافظهکار شده است که به سمت هیچ روش انقلابی و خشونتآمیزی نمیرود؟
✅تا الآن که اکثریت قاطع مردم با خشونت مخالفت کردهاند، اما اگر روند اصلاح نشود ممکن است به جمله معروف آقای کیارستمی برسیم که یک پایان تلخ بهتر از تلخی بیپایان است. ممکن است بگویند دیگر این وضعیت را تحمل نمیکنیم و برای ما تفاوت نمی کند که چه وضعیتی پیش می آید.
?اگر شرایط بدتر و بدتر شود و حتی فروپاشی اقتصادی رخ دهد، باز ترجیح شما تحمل شرایط است؟
✅اگر به شما بگویند بین سوریه و ونزوئلا یکی را برای زندگی انتخاب کن، قطعا ترجیح میدهید به ونزوئلا بروید. سوریه دیگر کشور نیست. لیبی هم دیگر کشور نیست. یک طرفش برده می فروشند و آنطرفش سوپرمدرنند. یک طرف داعش حاکم است و یک طرف لیبرالها. نظام خانخانی حاکم است. ولی ونزوئلا هنوز یک کشور است اگرچه اقتصاد آن فروپاشیده. بنابراین ایران ونزوئلا بشود، خیلی بد است. خیلی بد است یک گونی پول نقد ببریم و یک قالب کره بگیریم، اما می توان کره نخورد و بازهم زندگی کرد. اما در بخش های بزرگی از سوریه زندگی تا حدود زیادی منتفی شده است. کسی که به خیابان میرود نمیداند خودرویی این سمت خیابان منفجر میشود یا آن سمت آن
?بله، شرایط ونزوئلا قابل زندگیتر است...
✅قابل قیاس نیست. هرکسی که میگوید سوریه بهتر است مدت کوتاهی برود آنجا و زندگی کند. نمیروند حتی حالا که حکومت داعش فروپاشیده است. به نظر من مردم در اعتراضات دیماه در مجموع هوشمندانه عمل کردند. اکثریت جامعه با تظاهرکنندگان همدلی داشتند اما به اجتماعات نپیوستند. درصد کمی از آنها نگران بازداشت و پیامدهای آن مانند سال ۸۸ بودند. البته نگران بودند اما نگرانی اصلی آنها این بود که نکند با گسترش تظاهرات وضعیت مهین بیثبات شود و خارجی ها دخالت کنند و مانند کشورهای منطقه شویم. فرض کنید تظاهرات یک ماه طول میکشید، بهاحتمالزیاد آمریکا منطقه پروازممنوع اعلام میکرد و این یعنی گسترش درگیری های خشونت بار. پس از تظاهرات وزیر خارجه فرانسه سفر خود به ایران را لغو کرد. اگر اجتماعات اعتراضی ادامه پیدا میکرد، احتمالا به ایران نمیآمد. چون میگفتند سیستم سست شده است و ترجیح آنها بین بودونبود نظام معلوم نیست. ما در چنین فضایی زندگی میکنیم که خواسته و ناخواسته خارجیها خارج از اراده ما دخالت میکنند اگر شرایط را به سود خود ببینند.
ببینید! ۴۰ سال است که روابط ایران و امریکا خصمانه است. اگر آن دولت روزی خدای ناکرده وارد این عرصه شود، حتی اگر با خفت مجبور به ترک ایران شود، پیش از آن تلفات و ضایعات گاه جبران ناپذیری به میهن و ساکنانش وارود می کند. شنیدم در اواخر جنگ ویتنام به کیسینجر گفته بودند شما هنوز نفهمیده اید که شکست خورده اید؟ گفته بود مدتهاست که این را فهمیده ایم. پرسیده بودند پس چرا جنگ را تمام نمی کنید؟گفته بود تا دنیا بداند کشوری که مقابل آمریکا میایستد چه بر سرش می آید تا هوس ویتنام شدن نکند. میدانستند که شکستخوردهاند اما میخواستند ویتنام نابود شود تا دیگران بدانند هزینه سرشاخ شدن با امریکا چقدر است. برخی تصور میکنند که دولتهای دموکراتیک غربی در روابط بین المللی مانند مناسبات داخلی کم و بیش به حقوق بشر پایبندند و از حدی جلوتر نمیآیند. در حالی که اینطور نیست. آنها برای منافع خود مردم هم کیش خود را میلیونی میکشند، چه رسد به ما. حال که بعضی مقامات امریکایی علنا میگویند هرچه مسلمانها بیشتر به جان یکدیگر بیافتند، به نفع ماست. عاقلانه است که در چنین شرایطی ما وارد چرخه خشونت شویم؟
صریحتر بگویم جامعه مدنی ما باید تصمیم بگیرد که آیا میخواهد وارد چرخه خشونت شود یا خیر؟ تا به حال قاطعانه گفته است، خیر. اما این پاسخ منفی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت، نمیدانم. تمام تلاش ما این است که به آن نقطه نرسیم.
?شما استراتژیهای فعالانه را مطرح کردید، استراتژیهایی که خواست جامعه مدنی هم هست. اما آیا نخبگان اصلاحطلب همچنین استراتژیهایی را قبول دارند؟
✅بدنه اصلاحات با این استراتژی کاملا همراه است. سیاستمداران اصلاح طلب نیز به خواست مردم توجه دارند. اگر احساس کنند چیزی خواست بدنه است با آن همراهی میکنند. مانند مسئله حصر که وقتی دیدند شعار اصلاح طلبان رفع حصر است آنگاه کمیته تشکیل دادند و گفتند این کار را دنبال کنیم. من نگران آن بخش نیستم چون ارتباط رأس و بدنه بهگونهای است که اگر بدنه مطالبهای داشته باشد، رأس چندان مقاومت نمی کند و در مقابل آن نمی ایستد. ممکن است پا بهپای آن نیاید اما در مقابل آنهم نمیایستد.
?اما بدنه استراتژی را تعیین نمیکند. این اصلاحطلبان هستند که باید استراتژی را تعیین کنند.
✅ابتدا باید بررسی کنیم که خود این کار درست است یا غلط. ببینید مشکلات اقتصادی کشور حل نمیشود، مگر با اتخاذ تصمیمها و انجام جراحیهای بزرگ. اگر اصلاحات گسترده صورت نگیرد اوضاع اقتصادی کشور بدتر میشود، بهتر نمیشود. اما راهحل مشکلات اقتصادی سیاسی است؛ رسیدن به وفاق و توافق در بالا و جلب رضایت و مشارکت در پایین. به یاد داشته باشیم علت اصلی پذیرش هم برجام و هم قطعنامه ۵۹۸ وضعیت اقتصادی میهن و مردم بود. یعنی اگر در اقتصاد کم نمیآوردیم، ماجرا ادامه پیدا میکرد.
ما باید به دنبال این باشیم که چه راه جدیدی میشود باز کرد که وضع مردم بهتر شود و راحتتر نفس بکشند. به نظر من بخش مهمی از جناح راست هم متوجه این مسئله شده است که دوران قلعوقمع گذشته است. امروز احمدینژاد هم از انتخابات آزاد و مهندسی آن دم میزند. آنها هم فهمیده اند که فضا شکسته و تنها راه حل مسائل سیاسی و البته اصلاحی است. به هر حال ظرفیتهایی وجود دارد و ما باید بدنه را فعال کنیم. تا دو سال آینده هم ممکن است اتفاقات تازه ای رخ دهد. من بهطورکلی روند امور را به نفع جامعه می بینم که البته با مخاطرات فراوانی همراه است.
?آقای احمدینژاد نسبت به مجموعه شرایط کشور اعتراضاتی را مطرح کرده است. باوجوداینکه این شخص برای اصلاحطلبان شناختهشده است و در صداقت او شک و تردیدهایی وجود دارد، اما به نظر میرسد انتقاداتی که مطرح میکند، مشابه انتقادات اصلاحطلبان است. موضع و تحلیل اصلاحطلبان نسبت به این اقدامات احمدینژاد چیست؟
✅هرکسی که بگوید انتخابات آزاد میخواهیم، با مهندسی انتخابات مخالفیم و قوهقضائیه باید غیرحزبی و سالم شود، حتما از آن استقبال میکنیم. چون شعار ما تبدیل معاند به مخالف و مخالف به موافق است. همین حالا اگر آقای مصباح هم بیاید و بگوید نجات کشور در انتخابات آزاد است، نامه مینویسم و از او تشکر میکنم. بنابراین، ما برای گسترش گفتمان اصلاحطلبی از هر که همراهی کند، استقبال میکنیم.
?در عملکرد احمدینژاد صداقتی میبینید؟
✅باید به آقای احمدینژاد بگوییم خوب است که به این شعارها رسیدهاید، اما ما چند سؤال هم داریم. اول آنکه مهندسی انتخابات از چه زمانی شروعشده است؟ از سال ۹۴شروعشده یا پیش از آنهم وجود داشته است؟ شما کی متوجه آن شدهاید؟ آیا در زمان ریاست بر دولت هم میدانستید و سکوت کرده بودید یا نمیدانستید و بهتازگی آن را کشف کردهاید؟ اینها را باید برای مردم توضیح دهد. درست مانند توضیحاتی که ما باید درباره دهه ۶۰ بدهیم. این سؤال را ازاینجهت مطرح میکنم که ابعاد مسائل روشن شود.
او همچنین گفته است که انتخابات مجلس و ریاستجمهوری باید باطل شود. آقای احمدی نژاد باید توضیح دهد که در این صورت چرا نباید انتخابات خبرگان باطل شود؟ آیا در انتخابات خبرگان مهندسی انتخابات نشده بود؟ در خبرگان که مهندسی انتخابات بیشتر بود و تکلیف ۸۵ درصد کرسیها از قبل مشخص شده بود. پس چرا نمیگوید مجلس خبرگان منحل شود؟ چرا در آنجا که اصولگراها با مهندسی انتخابات اکثریت را در اختیار گرفته اند، خواهان انحلال نشده است اما آنجا که اصولگراها شکستخوردهاند، میگوید منحل شود؟
سوم اینکه چه کسی میتواند مجلس را منحل کند؟ خواست آقای احمدینژاد غیرقانونی است. رئیسجمهور را میتوان عزل کرد، هم مجلس میتواند و هم قوهقضائیه، اما مجلس را احدی نمیتواند منحل کند. یعنی تقاضای او اساسا غیرقانونی است.
در مورد قوهقضائیه هم همینطور است. ایشان میگوید حَکَم آقای بقایی را آقای شاهرودی بگذارید. فرق آقای شاهرودی با آقای صادق لاریجانی در چیست؟ مگر همه اتفاقاتی که در نیمه اول سال ۸۸ رخ داد در دوره ریاست آقای شاهرودی نبود و آقای مرتضوی در آن زمان ترکتازی نمی کرد؟ البته یک تفاوت دیده می شود؛ آقای شاهرودی تنها با اصلاحطلبها برخورد میکرد و با آقای احمدینژاد و همکارانش کار نداشت، ولی آقای صادق لاریجانی با هر دو برخورد می کند. احمدی نژاد باید توضیح بدهد که آیا در زمان آقای شاهرودی، قوهقضائیه بیطرف و سالم بود؟ چرا درمورد آن دوران حرف نمیزند؟ او میگوید آقای صادق لاریجانی عادل نیست و باید کنار برود. بسیار خوب! اما آیا سعید مرتضوی عادل بود که وقتی کنار گذاشته شد، به او پست داد؟ اگر واقعا سلامت قوهقضائیه مدنظر آقای احمدی نژاد است، همین حالا تکلیف خود را با مرتضوی روشن کند. او تا به حال حاضر نشده است که دست از حمایت از مرتضوی بردارد.
به هر حال من با نیت آقای احمدینژاد کار ندارم و اینکه آیا واقعا دنبال انتخابات آزاد است یا نه، فقط میگویم او که این شعارها را میدهد، تکلیف خود و ما را با برخی از مسائل روشن کن تا بدانیم به شعارهای تازه خود باور دارد یا آنها را تنها برای نجات خود و اطرافیانش طرح می کند؟
?درباره خط قرمز اصلاحطلبی گفتید و تأکید کردید که خشونت خط قرمز اصلاحطلبی است. آیا مسائل دیگری مانند فساد، رانت، ماجرای ژن خوب و...خط قرمز اصلاحطلبی نیست؟ برخی از مردم معتقدند اصلاحطلبان هم کلوپ رفقا هستند و وقتی دوستان و همکارانشان اشتباهاتی انجام میدهند از سر رفاقت یا منفعت درباره آنها موضعگیری جدی نمیکنند. نظر شما چیست؟
✅من در نامه دوم به آقای مخملباف از ۱۲ «نه» نامبردهام که یکی از آنها فساد است. حتما فساد ازجمله مسائلی است که اصلاحطلبها در مبارزه با آن هرگز نباید کوتاهی کنند و باید قاطعتر از همیشه با آن مقابله کنند. یکی از آنها هم همین فامیل گرایی، ژن برتر، فرزند سالاری و ...است. در این مسئله تردیدی نیست. ما در این فضای جدید امکان یافته ایم که با افراد محدود و معدود سروکار نداشته باشیم. اگر کسی نمیتواند در مقابل فرزند خود مقاومت کند، خود را کنار بکشد تا فرد دیگری جای او را بگیرد. آیه نیامده است که حتما افراد خاصی باید وزیر و وکیل شوند.
از سوی دیگر توجه کنید که وقتی فضا باز و آزاد شود، بسیاری از افراد کارهایی که درحالحاضر انجام میدهند را دیگر انجام نخواهند داد. ببینید یکی بازجوهای من می گفت که پرونده مالی و اخلاقی تو سفید است. گفتم نظارتی که شما بر ما داشتید ما را سالم نگه داشت. به یاد داشته باشیم محور اصلی اصلاحات تغییر رفتار، مناسبات و قوانین است و تغییر آدمها اصالت و گاه ضرورت ندارد. خیلی از افراد اگر فضا سالم شود مرتکب خطا نمیشوند و به رانت خواری رو نمی آورند. مانند رانندگی است. همان افرادی که در ایران بد رانندگی میکنند در یک کشور خارجی توسعه یافته خود را مجبور می بینند که درست رانندگی کنند.
راننده همان است اما در کشور توسعه یافته مجبور میشود ضوابط و قواعد رانندگی را به دقت را رعایت کند. اگر فضا دموکراتیک و باز و انتقادی باشد کمتر فرزندی چنین درخواستی میکند و میداند با سوءاستفاده از موقعیت پدر خود و پدرش باهم سقوط میکنند. خلاصه آنکه اصلاحطلبان باید تکلیف خود را با چند موضوع روشن کنند. یکی مبارزه با فقر و بیعدالتی در جامعه است. ما باید قاطعتر از همیشه و با برنامههای روشنتر از همیشه درباره این مسئله چارهاندیشی کنیم. دیگری فساد است. رانت و سوءاستفاده از موقعیت نیز باید محکوم شود بهطوریکه تبدیل به تابو شود که هیچ اصلاحطلبی جرئت نداشته باشد برای فرزندانش کاری در سیستم دولتی انجام دهد. یعنی احساس کند اگر این کار را انجام داد قبل از اینکه اصولگراها به او اعتراض کنند، خود اصلاحطلبان به او اعتراض میکنند.
?در حال حاضر هم این حساسیت در جامعه در شکلگرفته است.
✅این عالی است و به همین دلیل هم هست که تنها چند مورد بین این همه اصلاحطلب دیده می شود و البته همین موارد هم باید به صفر برسد. حرف ما اصلاحطلبها این نبود که چرا از کیک قدرت به ما کم دادهاید و بیشتر بدهید. من از اصلاحات با تمام وجود دفاع میکنم برای ملت نه و نه برای اینکه رفقای من بر سرکار بیایند و رانتی به ما برسد. هدف ما اداره بهتر کشور است، و رفتار تکتک ما نیز باید بهگونهای باشد که جامعه احساس کند با جریانی روبهرو است که نه تنها پاک دست است، بلکه بر خود سخت هم میگیرد، به این دلیل که بسیاری از قشرها و شهروندان در تنگنا قرار دارند.
اینک خبر http://goo.gl/vqUBcZ
انتخابات آزاد مادر همه آزادی هاست
نظام جمهوری اسلامی ایران به علت برخی سیاستهای غلط حاکمیت و دولت با انواع اعتراضها روبهرو بوده است، نمونههای اخیر آن اعتراض دیماه 96 بود. درگیریها نشان داد که شعارهای مردم معترض، تنها مختص به دولت نبود و صرفا با عنوان اعتراض به گرانیها مطرح نشد. نارضایتی مردم ناشی از مشکلات دیگر هم بود؛ مشکلاتی که بوی بیاعتمادی مردم از نهادهای مختلف را میداد و مخالفت با آن، اصل نظام جمهوری اسلامی و فرمانروایی را نشانه رفته بود. اعتراض مدنی برخی از دختران علیه حجاب نیز زیرمجموعه همان اعتراضهای مردمی بوده که همچنان نیز ادامهدار است. هر دوی این نوع اعتراضها نیاز به پاسخ منطقی و درست از جانب مسوولان دارد. مصطفی تاجزاده، یکی از جنجالیترین شخصیتهای سیاسی اصلاحطلب است که با وجود آنکه شجاعتش هزینههای زیادی برایش به بار آورده؛ اما برخلاف برخی از فعالان سیاسی اصلاحطلب که دست از حمایت از معترضان برداشتند، بر حق اعتراض برای مردم همواره تاکید میکند هر چند معتقد است که اگر این اعتراضها آرام و بدون خشونت باشد، میتواند حکومت را قانع کند چرا که تنها راه نجات ایران، گفتوگوهای ایرانی ایرانی است. او یکی از کسانی است که با حجاب اجباری مخالف است، به اعتقاد او نسل جوان خودش باید برای سبک زندگیاش تصمیم بگیرد. «تاجزاده» در مصاحبهای که با «جهان صنعت» داشت ضمن بررسی وضعیت حال و آینده اصلاحطلبان به آسیبشناسی نیز میپردازد.
?پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس امیدهای زیادی را برانگیخت اما اصلاحطلبان پیروز نتوانستند کارنامه قابل قبولی داشته باشند چرا هیچ یک از چهرههای شاخص اصلاحطلبان در اداره کمیسیونهای مجلس نتوانستند تاثیرگذار باشند، این امر چگونه تعبیر میشود؟
✅ ما درباره انتخاباتی که با نظارت استصوابی برگزار میشود سه گزینه پیش رو داریم؛ اول اینکه شرکت نکنیم دوم آنکه فقط از معدود نامزدهایی که میتوانند از حقوق ملت دفاع کنند و خود مرعوب شورای نگهبان نیستند و دغدغه تایید صلاحیت دوره بعد ندارند حمایت کنیم، سوم هم آنکه فهرست کاملی بدهیم اگر چه آنها نامزدهای اولیه و اصلی ما نیستند. ما تاکنون راه سوم را پیمودهایم به دلیل آنکه منافعش بیشتر از زیانهایش است؛ اگر چنانچه با مشکلاتی مواجه میشویم. راه اول، عدم شرکت به معنای آن است که ما همه نهادهای انتخاباتی را در اختیار دولت پنهان قرار دهیم و آنها با تمرکز مطلق قدرت و با بیکفایتی و فسادپروری ایران را به نقطه بدون بازگشت برسانند و در خارج گرفتار تحریمهای کمرشکن کنند و سایه شوم جنگ را بر سر کشور به پرواز درآورند و در داخل نیز چنان فضا را ببندند و بر تورم و گرانی و رکود بیفزایند تا جامعه جز انفجار انتخاب دیگری نداشته باشد و راه هر گونه اصلاح درونی بسته شود در واقع تکرار همان مسیری که در قبل از پیروزی انقلاب پیموده شد. ما با این وضع مخالفیم و معتقدیم اصلاحات ولو اندک و تدریجی به نفع ایران و ایرانی است تا اینکه به انفجاری برسیم که به هیچ وجه فرجام آن معلوم نیست.
راه دوم اینکه دادن فهرست حداقلی، تقریبا همان مشکل اول را دارد اگرچه به آن اندازه مخرب نیست زیرا حضور حتی چند نماینده آزاده میتواند حکومت را از انجام برخوردهای غلط از جمله سرکوب خشن هرگونه صدای اعتراضی باز دارد اما در مجموع با واگذار کردن حکومت به دلواپسان و به ویژه جناح افراطی ضد برجام، جنگطلب و کاسب تحریم کشور را به پرتگاه مهیبی هدایت کند.
ما از بین نامزدهایی که تایید صلاحیت میشوند کسانی را که به نسبت شایستهتر هستند تشخیص میدهیم و انتخاب میکنیم اما در عین حال نباید هیچوجه به این مساله بسنده کنیم بلکه بکوشیم به سمت بازکردن دایره انتخابات نه فقط برای نامزدی اصلی اصلاحطلبان بلکه برای همه ایراندوستانی که به استقلال و یکپارچگی سرزمین وفادارند و به حاکمیت قانون و نفی خشونت معتقدند. لذا راه برای حضور مشارکت آنان در انتخابات باید باز شود تا مجلسی ملی مانند مجلس اول پس از انقلاب شکل گیرد در این صورت چارهای نداریم جز اینکه به مردم توضیح دهیم که این انتخاب به ما تحمیل شده اما امیدواریم با حضور در حکومت اولا از فروپاشی صریح که میتواند منجر به فروپاشی ایران شود جلوگیری کنیم، ثانیا فضا را بازتر کنیم و با رفع تحریمها و دور کردن سایه جنگ از آسمان میهن امکان بهبود شرایط را فراهم کنیم اگرچه میدانیم مردم در تنگنای زیادی هستند و علاوه برآن از فسادها و تبعیضها و بودجههای گزافی که در داخل و خارج از ایران هزینه میشود ناراضی و معترض هستند.
?وقتی به دولت پنهان اشاره میشود بلافاصله این نکته به نظر میرسد که دولت پنهان قویتر و البته غیرمسوولانهتر از نهادهای آشکار است. چگونه میتوان این دولت پنهان را وارد به پذیرش مسوولیت و رفتار متعهدانه کرد؟ از آن مهمتر چگونه میتوان افکار عمومی را در مورد این دولت پنهان و رفتار غیرمسوولانه آن آگاه کرد؟
✅ خوشبختانه افکار عمومی از تلاشهای دولت پنهان آگاه است و هر وقت ما از آن صحبت میکنیم کاملا متوجه میشود که ما به چه بخشها و چه جریانی اشاره میکنیم. بزرگترین راه مقابل با آن هم شفافیت است مثل کارهای خلاف در بخش اقتصادی وقتی که بازار سیاه در کار باشد میتوانند سوءاستفاده بزرگ اقتصادی کنند ما هم باید تلاش کنیم تا جایی که ممکن است در مقابل بازار سیاه، سیاست بازار مناسب و شفاف داشته باشیم و هرکسی متناسب با اختیاراتش پاسخگو باشد. به این ترتیب امکان مداخله دولت پنهان در امور را به خصوص با این حساسیتی که افکار عمومی پیدا کرده، به حداقل برسانیم. واقعا مایه مباهات است که آنقدر مردم با وجود تنگناها به طور جدی به عرصه سرنوشت عمومی، نحوه اداره کشور، نحوه هزینه کردن درآمدهای کشور و جلوگیری از هزینههای نامتعارف که به زیان منافع ملی است، توجه دارند.
?چهرههای اصلاحطلب مجلس در انعکاس خواستههای مردم نیز چندان جسورانه عمل نکردند چنان که حملات جناح محافظهکار به خواستهای شهروندان و محدود کردن آزادیهای مدنی همچنان ادامه دارد. آیا اصلاحطلبان پارلمان در حال فاصله گرفتن از بدنه رایدهنده مردم هستند؟
✅ عملکرد نمایندگان فراکسیون امید یکسان نیست برخی از آنها شجاعانه به دفاع از حقوق ملت پرداختند و قابل تقدیرند عدهای سکوت مطلق کردند که قابل سرزنش هستند، دسته سوم خود را متعهد به دفاع از حقوق ملت و مقابله با تکصدایی میدانند اما تاجایی که موجب نگرانی شورای نگهبان و دولت پنهان نشود تا صلاحیت آنان در انتخابات دور بعد رد نگردد. ما باید دقیقا این نمایندگان را شناسایی کنیم و هرکسی را که در دفاع از حقوق آزادیهای ملت لکنت داشت یا سکوت مطلق کرد بشناسیم و درباره آنان در انتخابات بعدی تصمیم درست اتخاذ کنیم.
?یکی از وعدههای روحانی در زمان انتخابات رفع حصر بوده چقدر در این خصوص گشایش صورت گرفته است؟ آیا روحانی در باز شدن فضا نقش داشته یا بخشی از مطالبات فعالان سیاسی و نمایندگان مجلس به نتیجه رسیده است؟
✅ مندر مجموع به باز شدن فضای سیاسی کشور و رفع حصر امیدوارم و به ویژه شاهد گامهایی هستم اگر چه محدود اما نویددهنده آیندهای خوب از رفع حصر. در این زمینه هم دولت روحانی و شخص او کوشیده و هم فراکسیون امید تلاشهای خوبی صورت داده است. به صورت دقیقتر اگر بخواهم بگویم وضعیت آقای کروبی و تسهیلاتی که برای وی قائل شدهاند در مجموع خیلی بهتر از آن امکاناتی است که به مهندس موسوی و خانم رهنورد دادهاند. امیدواریم هر چه سریعتر مهندس موسوی و خانم رهنورد نیز مشمول این تسهیلات واقع شوند و ما با سرعت بیشتری به سمت گشایشهای بیشتر حرکت کنیم و شاهد رفع حصر در سال آتی باشیم.
?کابینه دوم روحانی، اعتراضهای بسیاری از افراد را برانگیخت گفته میشود که در مورد این کابینه رییسجمهور از مقامات ارشدتر حرفشنوی داشته است آیا این کابینه به صورت دستوری بسته شد، آیا اعتراضهایی که در این باره صورت گرفته صحیح است؟
✅ تا آنجا که میدانم افراد خاصی در کابینه به آقای روحانی تحمیل نشدند اما رییسجمهور از انتخاب بسیاری از همکارانی که گزینه اولش بودند محروم شد بنابراین نقشی که دیگران در بستن کابینه داشتند سلبی بود و نه ایجابی. یعنی اینکه چه کسانی نباید عضو کابینه شوند نه اینکه کدام افراد حتما باید سمت بپذیرند.
?آیا اعمال نظر و نفوذ سلبی که نمونههای آن در تعیین صلاحیت نامزادان از سوی شورای نگهبان مشاهده شده و صورت دیگری از آن در منع ورود آقای نیکنام به شورای شهر یزد دیده میشود ماهیت و روایی انتخابها را چه در مورد کابینه و چه در مورد سایر نهادهای انتخابی زیر سوال نمیبرد؟ آیا مردم حق ندارند از این موضوع ناراحت باشند؟
✅ تا جایی که من میدانم کسی به رییسجمهور تحمیل نشده است اما بسیاری از کسانی که او ترجیح میداده به عنوان همکار درجه اول به عنوان وزیر یا معاون انتخاب کند از آنها منع شده که این نیز سازگاری با نص قانون ندارد.
رد صلاحیت خانم مینو خالقی در مجلس و سپندا نیکنام در شورای شهرنیز کاملا دهنکجی به رای مردم است و موجب ناراحتی و نارضایتی رایدهندگان میشود و بهطور جدی در نگاه آنها به سیستم انتخابات، شورای نگهبان و کل جمهوری اسلامی تاثیر میگذارد. باید به شدت پرهیز کنیم که نسل به خصوص جوان را به سازوکارهایی که درقانون پیشبینی شده بدبین کنیم بلکه این سازوکارها باید آرامبخش باشد نه در جهت تقابل با رای مردم.
?اخیرا بسیاری از شهروندان درباره تنها گذاشتن یا روی گرداندن از روحانی صحبت کردهاند. آنان در فضای مجازی از عباراتی نظیر پشیمانی، پس گرفتن رای و خروج از اردوگاه اصلاحطلبان استفاده کردهاند. علاوه براین عبارت عبور از روحانی نیز مطرح شد. چه چیزی رایدهندگان را از روحانی پشیمان کرد و آنان را به فکر پس گرفتن رای از روحانی انداخت؟
✅ در دنیای امروز که اوضاع اقتصادی در مجموع نابسامان است و مردم امنیت شغلی باثباتی ندارند و البته به دلیل توسعه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و آگاهی از سوءاستفادهها و مفاسد حکومتی ریزش آرای منتخبان مردم بعد از مدت کوتاهی امری طبیعی تلقی میشود حتی در کشورهای دموکراتیک مانند فرانسه و آمریکا نیز شاهد آن هستیم که منتخبان بعد از مدت کمی بخشی از محبوبیت خود را ازدست میدهند.
اینکه در فرصت باقی مانده بتوانند اعتماد رایدهندگان به خود را جلب کنند یا آرایشان متوجه رقبایشان خواهد شد بسته به عملکرد خودشان و نیز شرایط اقتصادی کشور دارد. در ایران نیز همین قاعده جاری است. به هرحال بخشی از مردمکه به آقای روحانی رای دادهاند ناراضی هستند البته نه به آن معنا که به سمت آقای رییسی یا نامزد دیگری از دلواپسان گرایش پیدا کرده ولی انتظارشان از دولت بیشتر بوده است. امیدوارم عملکرد دولت و مجلس و شورای شهر در دوسال آینده بهانهای باشد که بتوانند باردیگر مورد اعتماد دستکم ایرانیان که بار قبل به آنها رای دادهاند باشند. به هرحال همه ما پذیرفتهایم که مردم صاحب کشورند و سیاستمداران همه مستاجر و دیر یا زود باید صحنه را ترک کنند و همه باید به انتخاب مردم هرچه و هرکه باشد احترام بگذاریم و به آن تمکین کنیم.
به هر حال موج بزرگی ایجاد شده که گویی دکتر روحانی از وعدههای خود عدول و پیمانهای خودش را فراموش کرده و حاضر نیست در جهت تحقق آنها گامهای بزرگی بردارد اما من چنین تحلیلی ندارم و فکر میکنم او همچنان برسر پیمانش هست. هرچند ممکن است برخی از روشها و انتصابهایش را نپسندم و شاید بهتر میتوانست عمل کند اما خود ایشان تصور میکند با این روش میتواند به وعدههایی که به مردم داده جامه عمل بپوشاند.
?ریشه اعتراضهای اخیر چه بوده است؟ در این اعتراضها مضمون برخی شعارها عبور از روحانی و برخی شعارها علیه اصلاحطلبان و محافظهکاران به صورت توامان یا علیه نظام بوده است. آیا چنان که گفته میشود شعارها و شعاردهندگان از خارج وارد ایران شدهاند؟ در غیر اینصورت آیا میان نظام و مردم جدایی افتاده است؟
✅ ریشه اعتراضهای اخیر در درجه اول اقتصادی است که با اعتراض به فساد و تبعیض و تنگنظری همراه شده است به این معنا که مردم عموما بر این باورند که با وجود مشکلات موجود، درآمدهای کشور درجای صحیح مصرف شود و دولت از هزینههای بیجا در داخل و خارج از ایران جلوگیری کند. در آن صورت میتوانیم شاهد رونق اقتصادی و بهبود معیشت مردم باشیم تا هم از بیکاری کاسته شود و هم همچنان گرانی و تورم مهار شود. به اضافه اینکه با شکوفا شدن بخشهای تولیدی و خدماتی و... رشد اقتصادی میهن سرعت بیشتری گیرد.
اما منحصر کردن همه اعتراضها به امور اقتصادی نادرست است. مردم فقط شعار علیه روحانی و دولت ندادند بلکه سراغ کانونهای دیگر قدرت نیز رفتند. در اینکه تظاهرکنندگان همه ایرانی بودند و فرزندان خود ما تردیدی نیست و پرت و پلاهایی از این قبیل که از خارج وارد شدند نزد عموم مردم پذیرفته نیست و یادآور اتهامات شاه است که به تظاهرکنندگان مخالف خود میزد اما در اینکه در خارج کوشیدند تفسیرهای خاص خود را از اعتراضهای بخشهایی از مردم ایران ارائه دهند نیز تردیدی نیست. علت آن است که به این وسیله میخواستند زمینه را برای سست و بیثبات نشان دادن جمهوری اسلامی به جهانیان آماده کنند و از این طریق اروپا را نیز همراه با آمریکا و به خروج از برجام قانع کنند؛ امری که البته در تحقق آن شکست خوردند. به هر حال باید دو مسیله را از هم جدا کنیم؛ اول اینکه همچنان که نفس اعتراضهای بحق مردم را از خشونتطلبی عدهای معدود تفکیک کردهایم باید بین تظاهرکنندگان که جوانان سرخورده و معترض و ناراضیاند با سوءاستفاده بیگانگان از تفسیرهای دلبخواهی که از اینتظاهرات دارند تمایز قائل شویم.
مردم ما در مجموع نشان دادند شرایط سخت را میتوانند و حاضرند تحمل کنند به شرط آنکه احساس کنند حکومت پابهپای آنها در فکر حل مشکلات است و به خصوص قصد لجبازی با رای و انتخاب و پیام آنان را ندارد؛ امری که متاسفانه در موارد متعدد نقل شده و بسیاری از هموطنانمان احساس کردند به هر که و هر چه رای میدهند، در عین حال دولت موازی یا پنهان میکوشد علیه رای آنان قیام کند.
?در اعتراضهای اخیر مردمی ابتدا فعالان سیاسی دو جریان اصلی کشور به حمایت از صدای مردم بلند شدند اما وقتی اعتراضها گستردهتر شد بسیاری از فعالان سیاسی اصلاحطلب از حمایت مردم دست کشیدند و گوششان را بستند. چنان که به درخواستهای مصاحبه هم پاسخ رد میدادند آیا تنها گذاشتن مردم از جانب فعالان اصلاحطلب ترس و نگرانی برای منافع شخصی شان بوده است؟ آیا وقتی اعتراضها در مقابله با نیروهای امنیتی قرار میگیرد باید سرکوب شود؟
✅ اگر دو مساله را از هم تفکیک کنیم پاسخ پرسش شما روشنتر میشود؛ یکی حق اعتراض مردم است که ما تحت هر شرایطی آن را به رسمیت شناختهایم و بالاتر از حق اعتراض و حق انتخاب آنان نه فقط در مورد خدمتگزاران خود در ارکان مختلف قدرت بلکه حتی در مورد اصل نظام سیاسی. رهبر فقید انقلاب به ما آموخت که هر نسلی خود باید نظامی که میپسندد را انتخاب کند چه رسد به کارگزارانش بنابراین ما بر اینحق حتی در جایی که مردم انتخابی جز اصلاحطلباندارند تمکین داریم و به آن احترام میگذاریم.
اما اینکه از حضور خودداری کردیم علت آن است که این تظاهرات نه رهبر داشت و نه سازماندهی و نه شعار واحد و از طرفی متاسفانه تلاش میشد از همان ابتدا به خشونت کشیده شود و مطالبه واحدی را نیز عرضه نمیداشت زیرا شرایط کشور طوری نیست که بتوان با شعارهای ساختارشکنانه آن هم با کاربرد روشهای خشن به نتیجه مطلوب رسید. این همان چیزی است که من به سوریهای نشدن تعبیر کردم یعنی از یک طرف مانع آن شویم که حکومت، مخالفان را سرکوب کند و فضای بگیروببند در رسانهها و احزاب به وجود آورد و از سوی دیگر مردم را به اعتراضات آرام و بدون خشونت دعوت کنیم تا حکومت را قانع کنند و خود نیز بر این خط پافشارند که تنها راه نجات ایران، گفتوگوهای ایرانی- ایرانی است قبل از آنکه کشور گرفتار چرخه شوم سرکوب از یک طرف و اعمال خشونت از سوی دیگر شود.
به سوریه نگاه کنید اگر پیشنهاد من و امثال من مورد توجه قرار میگرفت شش سال پیش گفتوگوهای سوری- سوری در خود دمشق میتوانست آغاز شود بدون آنکه پای خارجیها به میان آید و بدون آنکه با صدها کشته و مجروح و میلیونها آواره و نابودی زیرساختهایش روبهرو شود. امروز پس از شش سال همان پیشنهاد در حال عملی شدن است اما پس از ضایعات و تلفات بسیار سنگین و کمرشکن. پیشنهاد من آن است که گفتوگوی ایرانی- ایرانی را در تهران آغاز کنیم قبل از آنکه مردم به رودررویی با یکدیگر کشیده شوند و پای خارجیان به میان آید و ایران از دست برود. در این صورت میتوانیم از تجربه گذشتگان و کشورهای دیگر بهره بریم.
?پیش از این و با مولفهها و کارکردهایی نظیر آنچه جنابعالی میفرمایید آقای سیدمحمد خاتمی گفتوگوهای آشتی ملی را مطرح کرده بود. شاید خاطرتان باشد که در مورد پیشنهاد برگزاری گفتوگوی آشتی ملی جناح مقابل چه واکنش منفی و قهرآمیزی نشان داد. اکنون و با آن سابقه آیا طرح برقراری گفتوگوی ایرانی- ایرانی پیشنهاد واقعبینانهای است؟
✅ گفتوگوی ایرانی- ایرانی پیشنهاد معقول و منطقی است و بسیاری از اصولگرایان هم به آن رسیدهاند به ویژه آنکه در حوادث قبل و بعد از اعتراضات دیماه 88 شرایط کشور تغییر یافته و امروز گوش شنواتری برای انتقادها و پیشنهادها و همکاری وجود دارد.
سخن من این است که قبل از اینکه دچار آشفتگی شویم و قبل از دخالت خارجی و بدون آینکه نیاز باشد در کشور خارجی به گفتوگو بپردازیم، در کشور و جامعه خودمان مخالف و موافق بتوانند گفتوگو کنند و برای مشکلات کشور راهحلهایی را پیدا کنند. من خوشبین هستم انشاءالله این اتفاق بیفتد و تمام تلاشمان این است که هرچه سریعتر این رخ بدهد چرا که امروز همه قبول دارند مشکلات کشور آنقدر گسترده است که فقط با استفاده از همه ظرفیتها و امکانات مادی و معنوی و فکری و دانش و تجربه همه ایرانیان از پس این مشکل برمیآییم.
?چشمانداز همکاری مردم با نهادهای نظام را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا انتخابات دوره بعدی مجلس شورای اسلامی همچنان با حضور گسترده مردم انجام خواهد شد؟ دستگیریهای اخیر و آنچه به سرکوب گسترده فعالان سیاسی کشور موسوم شده چه تاثیری در آینده سیاسی جامعه ایران خواهد گذاشت؟
✅ بدون شک تظاهرات اخیر معترضان پیامدهای گستردهای در سپهر سیاست ایران خواهد داشت. امیدوارم جهتگیری اصلی آن به سمت باز شدن فضا باشد نه بسته کردن آن خوشبختانه شواهد حاکی از آن است که دولت پنهان با استفاده از تجربیات سال88 بنا ندارد خطاهای آن دوره را تکرار کند. در مورد حضور گسترده مردم در انتخابات مجلس باید بگویم هنوز دو سال فرصت هست و ممکن است در این میان تحولات زیادی اتفاق بیفتد که انسان نتواند با قاطعیت بگوید اکثر مردم چه تصمیمی خواهند گرفت اما من تصور میکنم اگر اصلاحطلبان فعالتر از گذشته و با برطرف کردن ضعفها و انتقادهایی که به آنها وارد است و با تلاش بیشتر در میدان حاضر شوند میتوانند حرف اول را بزنند به خصوص اینکه نسل جوان احساس کند اصلاحطلبان همچنان منافع ملت و سربلندی ایران و ایرانیان سرلوحه کارشان است و حاضرند در این جهت فداکاری و هزینه کنند و با کمترین چشمداشتی در جهت تحقق این آرمان بکوشند. امیدوارم اصلاحطلبان بسیج شوند و با شعار انتخابات آزاد که مادر همه آزادیها در ایران است راه را برای حضور همه ایرانیان با هر گرایش فکری و سیاسی و با هر علاقه و منافعی باز کنند تا ایران بتواند از دانش و تجربه و استعداد و امکانات همه فرزندان خود بهرهمند شود و فردایی بهتر برای میهن رقم خورد.
?درباره ضرورت برگزاری انتخابات آزاد صحبت کردید. با توجه به جایگاه قانون شورای نگهبان و حمایتهایی که از این نهاد از سوی مقامات ارشد میشود، اصولا برگزاری انتخابات آزاد با مولفههایی که جنابعالی درباره آن صحبت میکنید، چه شانسی دارد؟ در این صورت برگزاری انتخابات با شیوه و رویکردهای فعلی چه تاثیری دارد؟
✅ از برپایی انتخاب آزاد ناامید نیستم. علتش هم این است که حوادثی که در دیماه رخ داد شرایط و آرایش نیروهای سیاسی و جهتگیریهای سیاسی را در جامعه تا حدود زیادی تغییر داد و فرصتهای جدیدی برای ما ایجاد کرد تا فشارهایی بیاوریم تا کسانی از موقعیت خود، برای حذف رقبا سوءاستفاده نکنند. حرف من این است که باید انتخابات آزاد برگزار شود. اگر نشود سیستم با مشکلات بسیار جدی مواجه خواهد شد و میتواند بیثباتی آن را تهدید میکند. امروز به عنوان یک ضرورت برای حفظ نظم و ثبات سیاسی چارهای نداریم جز آنکه به سمت انتخابات آزاد پیش برویم و امیدواریم همه به این ضرورت رسیده باشند چراکه اگر خدایی نکرده به نقطه نهایی نرسیم فضای کشور بهگونهای است که ما به صورت فعال اعلام کنیم در انتخابات شرکت نمیکنیم و از این طرف به جناح رقیب فشار بیاوریم تا دست از قانونشکنی بردارد.
?علت کشف حجاب برخی از دختران را در چه میبینید؟ این اعتراض در پاسخ به چه موضوعی است؟
✅ در مورد حجاب باید دو مساله را از هم جدا کنیم. اعتقاد دارم که طبق آنچه فقها میگویند حجاب واجب است اما این وجوب فردی است نه حکومتی و باید مساله واجب بودن را از اجبار حکومتی جدا کنیم. آنچه از آن دفاع میکنم وجوب فردی است و آنچه با آن مخالفم اجبار حکومتی است نه از منظر فقهی که تخصص و صلاحیت آن را ندارم و نمیتوانم در این زمینه نظر دهم بلکه از منظر سیاسی و جامعهشناختی و آنچه در جامعه ما عمل شده.
هر دولتی که به زور وارد شده چه در جهت بیحجاب کردن جامعه و چه عکس آن در جهت باحجاب کردن جامعه لذا هر دو سیاست شکست خورده است و بهتر است اجازه دهیم عیسی به دین خود و موسی به دین خود باشد. در این صورت مطمئن هستم ارزشهای اسلامی گسترش پیدا خواهد کرد کمااینکه در اکثر قریب به اتفاق کشورهای دنیا شاهد رشد آن هستیم و فقط در ایران است که با وجود 40 شبکه رادیویی و تلویزیونی تمام تریبونهای دیگر برای گسترش حجاب بسیج شدند اما روزبهروز عقب میرویم بنابراین من فکر میکنم حق نسل جوان ماست که برای سبک زندگی خود تصمیم بگیرد و همه باید به نحوه زندگی و سبک زندگی دیگری حتی وقتی که نمیپسندیم احترام بگذاریم تا جامعهای اهل مدارا داشته باشیم و اجازه دهیم مومنین هم طبق ضوابط ایمانی خودشان زندگی کنند چراکه این به نفع همه است.
آیا ما در دهه ۶۰ خشونت ورز بودیم؟
✍? سید_مصطفی_تاجزاده
✅یکی از رایج ترین اتهام های منتقدان به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آن است که: «شما در دهه ۶۰ در شمار گروه های به ظاهر خودسر بودید که در مواجهه با مخالفان شیوه های غیرقانونی و خشونت بار بکار می بردید و ضمن برخورد با بدحجاب ها، تجمعات تشکل های رقیب را برهم می زدید. »
✅من البته حمایت جناح راست سازمان را از این جریان ها و روش ها نفی نمی کنم اما تاکیدم بر آن است که خود و دیگر اعضای جناح چپ سازمان با این شیوه مخالف بودیم و آن را به سود اشخاص و احزابی می دانستیم که مورد هجوم مثلا حزب اللهی ها قرار می گرفتند.
✅بهترین شاهد من در نفی « توجیه اعمال خشونت درباره مخالفان» بيانيه شماره ۵۰ سازمان است كه در تاريخ ۵ اسفند ۱۳۵۸ منتشر شد و در آن تصریح شده است که: «سخن ما با عناصر صادق و وفادار به انقلاب اسلامي است. جلوگيري از تظاهرات و راهپيمايي هاي گروه هاي مخالف امام نه تنها به نفع انقلاب و اسلام نيست بلكه نهايتا به سود گروه هاي انحرافي تمام خواهد شد.»
✅در اين بيانيه همچنين می خوانیم: «مردم صادقي كه صرفا به خاطر پاسداري ازدستاوردهاي خونبار انقلاب اسلامي و از بيم تسلط و حاكميت ضد انقلاب با گروه هاي فوق درگيري دارند بر روي افشاي موضع فرصت طلبانه اين جريانها از طريق بحث آزاد و گفت گو تكيه كرده و در صورت نقض قانون از طرف اين عناصر برخورد قاطعانه با اينان را بعهده دولت و ارگان هاي مسئول بگذارند.»
✅گفتني است جناح راست سازمان همصدا با ساير نيروهاي تندروي جامعه با اين بيانيه مخالفت کردند.
با هم متن اطلاعیه را بخوانیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
برخورد غیر مکتبی با جریانات انحرافی را محکوم می کنیم
در این شرایط حتی اگر عکس مرا پاره کردند کسی حق تعرض ندارد (امام خمینی)
✅انقلاب اسلامی و شکوهمند ما با موضع گیری علیه طواغیت و قدرتهای مسلط جهانی، بزرگترین ضربات شکننده را بر پیکر پوسیده و ضدخدایی ابرقدرتها زده است. تداوم انقلاب ما به دلیل ماهیت اسلامیش، احتضار و نابودی جهانخواران و تمامی نیروهایی که در داخل و خارج علیه قوانین و سنت های الهی مبارزه می کنند را به دنبال دارد. طبیعی است که انقلابی با این عظمت و با چنین دستاوردهایی، در معرض حسابشده ترین حملات و توطئه های ضد انقلاب قرار گیرد.
✅امپریالیسم جهانی، صهیونیسم بین الملل و نیروهای ریشه کن ناشده ضد انقلاب به منظور منحرف ساختن انقلاب اسلامی ما، روش های مختلفی را به کار گرفته اند. این شیوه ها عبارتند از:
✅1. پایین آوردن سطح تولید و در نتیجه فلج کردن اقتصاد و فعالیت های اقتصادی از طریق تشویق کارگران به اعتصاب در کارخانجات و مراکز تولیدی و ایجاد جو کاذب کمبود صنعتی، که نهایتاً زمینه های بدبینی و عدم اعتماد مردم را نسبت به ارگان های اجرایی فراهم می آورد.
✅2. گسترش شایعه و شعارهای با ظاهر فریبنده، ولی انحرافی در جهت تخریب و به انزوا کشاندن نیروهای اصیل و نهادهای انقلابی و در نتیجه تقویت جریانات انحرافی و نیروهای مخالف خط امام. برای نمونه اسناد افشا شده جاسوسخانه آمریکا نشان می دهد که شعار انحلال دادگاه های انقلاب، سپاه پاسدران و کمیته ها که از طرف گروه های چپ و چپ زده و لیبرال مطرح می شد، درست منطبق بر خواست امپریالیسم آمریکا بوده و اینگونه شعارها، از طریق جاسوسخانه و محافل صهیونیسم عناصر رژیم سابق تقویت می شده است.
✅3. تقویت مستقیم و غیر مستقیم نیروهای ضد انقلابی و ارتجاعی به منظور تضعیف حکومت مرکزی و رشد ضد انقلابی سرتاسر کشور از طریق برخورد مسلحانه این جریانات با نیروهای انقلاب و در نتیجه معوق گذاردن برنامه های عمرانی و طرح های انقلابی از طرف ارگان های انقلابی، برای نمونه می توان از حمایت و کمک سیاسی، اقتصادی و نظامی امپریالیست های غرب و شرق بر ضد انقلاب در کردستان و اغتشاشات چریک های فدایی خلق در گنبد و انفجار لوله های نفت جنوب را نام برد.
✅4. ایجاد هرج و مرج در سیستم اجتماعی از طریق تقویت و ایجاد شیوه های برخورد غیر اصولی و انحرافی با جریانات ایدئولوژیک- سیاسی منحرف در جامعه.
✅این عوامل انقلاب را از درون به انفجار کشانده، دریچه های نفوذ، رخنه و حاکمیت مجدد امپریالیسم را فراهم می آورد. تجربه تاریخی جنبش ها و انقلاب ها نشان می دهد که چگونه عوامل فوق الذکر، حرکت های مردمی (در شیلی حکومت آلنده، در ایران حکومت دکتر مصدق) را به انحراف کشانده و زمینه های حاکمیت استعمار و استبداد را فراهم آورده است.
تنها گزينه معقول حصر چيست؟
✍?سید_مصطفی_تاجزاده
✅ امروز 25 بهمن ماه سال 96 هفت سال از روزي كه سه عزيزمان به حصر رفتند مي گذرد. سال 95 و پيش از به اتمام رسيدن دوران زندان، در مقالهاي با عنوان: «حصر در دهه 60» به ادعاهايي در اين زمينه پاسخ دادم. در ابتداي آن مقاله آمده بود: «آیا دهه اول پیروزی انقلاب دهه «حصر کردن منتقدان بدون محاکمه» و «آویزان کردن مخالفان با یک فرمان» بود؟ اگر آری، تفاوت انقلاب اسلامی با انقلاب اکتبر چیست و رهبر روحانی آن چه فرقی با رهبر بلشویک ها دارد؟ واگرنه، چرا خبرگزاری سپاه می نویسد: «پایه حصر منتقدان در همان دوران طلایی و با علم و اطلاع حضرت امام نهاده شد.»
✅ در پايان نيز مساله حصر رهبران جنبش سبز را با اين راهحلها قابل حل دانسته و نوشتم: در مورد بازداشت خانگی عزیزانمان سه راه پیش پای رهبر است: اول تداوم حصر غیرقانونی. دوم برپایی محاکمه علنی و سوم پایان دادن به این محدودیت براساس راهبرد برد – برد، مانند آن چه در مورد آیت الله منتظری صورت گرفت.
✅ گزینه اول هزینه روزافزونی به رهبر و منصوبانش و در سطح کلی به جمهوری اسلامی و مردم تحمیل می کند و توجیهاتی از قبیل آن چه در «جوان» و «فارس» عرضه می شود، جز اثبات غیرقانونی بودن این اقدام و خالی بودن دست قوه قضائیه برای دادرسی علنی، اثر مهم دیگری ندارد. گذشت زمان نیز به ضرر آمران و مباشران این تصمیم غیرقانونی است و بر مظلومیت و محبوبیت محصورین خواهد افزود. همین حکم درباره محدودیت های غیرقانونی برای آقای خاتمی نیز صادق است. جهان در هفتم اسفند دید که فهرست خاتمی ممنوع التصویر، لیست پرتصویرترین چهره های صدا و سیما را نه با اختلاف جزئی که با نتیجه بی سابقه ۳۰ بر صفر و با رأی میلیونی هر سی نفر پشت سر گذاشت. ۷ اسفند بی ثمر بودن ۷ سال تبلیغات رسمی را علیه اصلاح طلبان آشکار کرد.
✅ انتخاب دوم یعنی محاکمه نیز منتفی است و رهبر زیر بار آن نمی رود، چون حدس می زند که چه پیامدهای ویرانگری برای ایران و ایرانی دارد. تنها گزینه معقول و ممکن راه حل دو سر برد است: حصر پایان یابد، بدون آنکه دو طرف ماجرا احساس سرشکستگی کنند.
امروز ما به برجام ملی نیاز داریم و رهبر باید شهامت تایید آن را داشته باشد، هم چنان که در توافق هسته ای نشان داد. او که بزرگترین انتقادش به محصوران آن است که چرا اعتراضات خود را از راه قانونی پیگیری نکردند، خود نمی تواند به روشی غیرقانونی آنان را سال ها در بازداشت نگاه دارد. به علاوه وقتی رسانه های سپاه رهبر را حصرشکن معرفی می کنند، مردم منتظرند که این تبلیغات جامه عمل به خود بپوشد تا دعای خیر خود را نثار وی کنند.
گفتگو با سيد مصطفی تاجزاده
راهبرد ما در سوریه می بایست از همان ابتدا جلوگیری از بروز جنگ میبود، نه دفاع از بشاراسد و حفظ او به هر قیمت، ولو به بهای نابودی سوریه و تحمیل هزینه های کمرشکن به ایران و گسترش نزاع شیعه و سنی.
✅ یکی از دلایلی که من به روحانی رای دادم، این بود که فساد در این دولت به محض وقوع آشکار میشود و خود این مساله موجب کاهش فساد میشود، البته اگر همه به گوش باشیم.
✅ بهترین راهبرد آن است که ما همزمان هم بر ائتلاف و همکاری و حمایت خود از دولت تاکید کنیم و هم بر ماهیت و هویت اصلاحطلبانه خود پافشاری نماییم. یعنی اصلاحات را برای جامعه در دو بعد سلبی و ایجابی تعریف کنیم و اینکه ما در هر شرایطی فقر و فساد و تبعیض و رانت و رشوه و جنگ و انسداد و سرکوب را محکوم می کنیم . از آن سو طرفدار ایران برای همه ایرانیان هستیم و از حقوق هر ایرانی صرف نظر از عقیده، سلیقه و باورهایش دفاع میکنیم.
✅ در هر موضوعی که افکار عمومی بتواند خود را در معرض نمایش بگذارد، حرف اول و آخر را خواهد زد. به همین دلیل نیز اقتدارگراها میکوشند مانع بروز و ظهور این پدیده شوند. انتخابات این امکان را از آنها می گیرد.
✅ سیاستورزی در ایران عمدتاً مردانه و شیعی است . توزیع مناصب هم ناعادلانه است. یعنی چند استان هستند که بیشترین کادر را در حکومت دارند و متاسفانه این وضع دائم بازتولید می شود. یک دلیل آن ضعف احزاب و نظام حزبی ماست.
✅ یکی از کارکردهای احزاب برخلاف آنچه اقتدارگراها می گویند این است که عنصر حزبی بی گدار به آب نمی زند و هماهنگ با حزبش عمل میکند و معمولا در اجتماعات و تظاهرات غیرحزبی شرکت نمی کند. معمولاً هم حزب متعهدانه تر از یک نفر عمل می کند. خوشبختانه حزبی عمل کردن کم کم دارد تبدیل می شود به یک ضرورت .
✅ رخداد مهم پس از انتخابات اخیر آن است که اصولگرایان دارند در رفتار و گفتار خود تجدید نظر میکنند و می گویند که ما در سه چهار حوزه از اصلاحطلبها عقب افتاده ایم و برای پیروزی در انتخابات باید برای این موارد فکر کنیم.
✅ در ابتدای انقلاب خانم گرجی توانست به اولین مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی راه یاید. امروز وضع به جایی رسیده است که سخنگوی شورای نگهبان میگوید برخی فقها درباره ی ولایت و وزارت زنان ابهاماتی دارند. البته جرات ندارد بگوید شورای نگهبان مخالف وزارت و وکالت زنان است.
✅ حصر برای اقتدارگرایان چنان پرهزینه شده است که اخیراً به این دروغ متوسل شدهاند که ما، یعنی اقتدارگراها خواهان رفع حصریم و اصلاحطلبان مانع آنند و از این طریق نان میخورند. پاسخ من به آنها یک جمله است: اگر براستی ما مخالفیم و شما موافق، به چه دلیل حصر را ادامه میدهید؟ طبق منطق خود باید هرچه سریع تر حصر را برچینید تا نان ما نیز آجر شود. واقعیت آن است که آنان از این جهت نگرانند که میدانند رفع حصر، به معنای آن است که فضای امنیتی خاتمه می یابد و ما وارد دوره نوینی می شویم.
✅ یکی از اتفاقات خوب این است که ما مجبور شده ایم دور حکومت را خط بکشیم؛ چون میدانیم دیگر ما را راه نمیدهند. پس همهی توانایی خود را در جامعه مدنی بکار می گیریم. نمونهش اینکه من به راحتی میتوانم با شما دانشجویان جلسه بگذارم در حالی که در دورهی اصلاحات به علت مشغله کاری نمیتوانستم .
@MostafaTajzadeh
رهبر فقید انقلاب و پهلوی ها
۱. نظامی که آیت الله خمینی به ویژه در نوفلوشاتو وعده داد با مفهموم انتخابات پیوندی ناگسستنی یافته بود. زیرا در گفتمان او "غیرقانونی بودن" مهمترین خصلت رژیم شاه بشمار می رفت. وی به کرات می گفت که رضا شاه از ابتدا با زور و قلدری و کودتا و با کنار زدن قانون اساسی مشروطیت روی کار آمد و نتیجه می گرفت که سلطنت پهلوی ریشه در قانون یعنی در مجلس موسسانی منبعث از انتخابات آزاد مردم ندارد. همین استدلال مبنای گفتمان وی را درباره ضرورت حاکمیت قانون و برپایی انتخابات آزاد تشکیل میداد.
۲. دلیل دوم رهبر فقید انقلاب در لزوم سرنگونی رژیم شاه عملکرد "استبدادی" و "ضداسلامی" و از نگاه وی "سراسر فساد" و "ایران بر باد ده" پهلویها بود. این ادعا ماهیتی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دینی داشت و مناقشهانگیزترین سخن وی بود.
۳. سومین برهان او که جاودانه است و میتواند راه بر هر شکلگیری هر نوع استبدادی، حتی به اسم اسلام ببندد، این بود که فرض کنیم رضا شاه با مجلس موسسانی قانونی و بر اساس انتخاباتی آزاد به سلطنت رسید. حتی فرض کنیم که محمدرضا شاه نیز کارنامه قابل قبولی در اداره و پیشرفت کشور دارد، اما طبق قانون اساسی، سلطنت موهبتی است الهی که ملت به فردی اعطا میکند. ملت ایران اکنون محمدرضا پهلوی را نمیخواهد و مایل نیست که سلطنت را به او تفویض کند. پس او طبق قانون اساسی چاره ای جز کنارهگیری از سلطنت و قدرت ندارد.
براساس سخن درخشان بنیانگذار جمهوری اسلامی پدران و مادران حق ندارند نظام سیاسی مطلوب خود را بر فرزندان خویش تحمیل کنند و هر نسلی خود باید درباره مقدرات خویش تصمیم بگیرد. آیتالله خمینی در اینجا استدلال "فقهی" و "ولایی" نمی کرد، بلکه می گفت حق "تعیین مقدرات هر نسل به انتخاب خود"، "عقلانی" و "فطری" است و از حقوق "مسلم"، "بدیهی" و "اولیه" هر نسلی محسوب میشود.
راهبرد "میزان رای ملت است" بر پایه چنین منطقی شکل گرفت. ملت را نیز نه قشر و گروه خاصی، که همین مردم کوچه و بازار یعنی "همین مردم بالفعل" تعریف میکرد تا سخنگویی جز خود ایرانیان زنده و صاحب رای نداشته باشد.
به این ترتیب انتخابات بخشی تفکیکناپذیر از گفتمان رهبر انقلاب و بنیانگذار نظام برآمده از آن شد. به نحوی که اگر جمهوری اسلامی اقدام به ایجاد مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی و تشکیل دولت و مجلس بر اساس انتخابات آزاد مردم مطابق آن قانون نمیکرد، آشکارا خلف وعده مرتکب میشد.
*منتشر شده در ماهنامه ایران فردا شماره ۳۷
محسن_سازگارا خطاب به مصطفی_تاجزاده در واکنش به پاسخ او به محسن_مخملباف − درباره اصلاحطلبی، مقاومت مدنی، سوریهای_شدن
مصطفای عزیز،
لطفا از سه راهی سوریه شدن یا انقلاب خشونت بار وماندن نظام ولایت فقیه بیرون بیا. شاه هم میگفت اگر من بروم، ایران ایرانستان میشود. رفت و نشد. جمهوری اسلامی هم میگوید اگر من بروم، ایران سوریه میشود. می رود و نخواهد شد.
انقلاب خشونت بار راهم هیچ کس تایید نمیکند. خود انقلاب اسلامی هم با مدل مبارزات مدنی و بیخشونت به پیروزی رسید. تمام خشونت ورزیها بعداز پیروزی اتفاق افتاد. مقصر آن خشونتها اسلام فقاهتی و ایدئولوژی انقلابی و کینهورزانه به صورت گفتمان غالب نزد تمام جناحها و نخبگان آن روز جامعه بود. امروز خوشبختانه گفتمان غالب، دمکراسی سکولار مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشراست. اکثریت مطلق مخالفین ونخبگان جامعه به این گفتمان باور دارند.
مقاومت مدنی، بیش از ۷۰ سال است که به تدریج به صورت یک دانش بارور درآمده و کارنامه درخشانی هم برای گذار به دمکراسی دارد. روشهای مقاومت مدنی متکی برسه محور است:
• اعتراضات عمومی،
• عدم همکاری و فلج سازی حکومت،
• ریزش نیروهای حامی دیکتاتور به خصوص نیروهای مسلح و سرکوبگر و پیوستن آنها به مردم.
این استراتژی چون درجریان مبارزه، بر حضور حداکثری و بیخشونت مردم متکی است، شانس بنای دمکراسی بعداز پایین کشیدن دیکتاتور را بیش از هر روش دیگری دارد.
پیروزی در مبارزات مدنی سه اصل حداقلی نیاز دارد، اتحاد، برنامه ریزی و حفظ دیسیپلین مبارزات بی خشونت.
✅ من با بسیاری از فعالین سوری مخالف اسد آشنا هستم، اشتباه بزرگ آنان این بود که فکر می کردند تنها با یک تاکتیک و آن هم رفتن به خیابان، ظرف یک تا سه هفته مثل تونس یا مصر پیروز می شوند و وقتی نشدند، نمیدانستند بعداز آن چه کار کنند. سه دسته شدند، گروهی ناامید شدند و کنار نشستند، گروهی به همان یک روش اعتراض خیابانی ادامه دادند و به شدت از سوی رژیم اسد و پشتیبانان سپاهی آن سرکوب شدند، گروه سوم به سمت اسلحه و خشونت ورزی رفتند و چون سرکوبهای گروه دوم روز به روزهم بی رحمتر وگستردهتر میشد، گوش شنوا و بازوی گشاده یافتند.
✅ درایران این اتفاق نخواهد افتاد، چون مخالفین نظام ولایت فقیه و استبداد دینی حاکم، خیلی خوب به مبانی مبارزات مدنی آگاه هستند و در دام خشونت ورزیهای رژیم که درهمین اعتراضات اخیر هم دیدیم، نمیافتند. حکومت نزدیک به ۴ هزارنفر از جوانان فقیر و گرسنه و معترض را دستگیر و روانه خانههای امن و بازداشتگاههای غیرقانونی کرده، بیش از ۷۰ کشته تا کنون گزارش شده که دست کم قتل ۵ نفر آنان در زندان و زیر شکنجه بوده است. ترفند جدید حکومت هم خوراندن قرص متادون و آنان را معتاد و قاچاقچی معرفی کردن است. اما میبینیم که مبارزین خویشتن داری میکنند. حساب شده همچون موج دریا به عقب میروند تا چنگال خون آلود سرکوبگران گلویشان را ندرد و درحرکت بعدی با امواجی بلندتر و طوفندهتر بازگردند..
متن کامل را در لینک زیر بخوانید :
https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/378396&rhash=eec6b76cb50965